ده هفت که نشد ده هفتاد نمیشه

Posted on at


 


در 14 سالگی جبراً ازدواج نموده است هنوز 2 ماه از عروسی اش نگذشته بود که بخاطری طویانه گزاف از سوی پدر اش هر لحظه طعنه می شنید 


 


هنوز افسانه طویانه به پایان نرسیده بود که نیلوفر بار دار شد بنابر مشکلات دوره حمل کمتر در کار های خانه سهم می گرفت خواهر شوهر اش (ننو ) که  عروسی نکرده و مجرد بود هر روز بخاطر انجام کار های منزل سروصدا ایجاد میکرد و نیلوفر هم از سوی شوهر مورد خشونت قرار می گرفت رفته رفته خشونت اوج گرفت


بعد از سپری نمودن 9 ماه نیلوفر دختری به دنیا آورد او را فرشته نام نهادند فرشته بدلیل خشونت های دوره حمل مادر اش بسیار ضعیف بدنیا آمده و اکثراً مریض می بود در خانواده نیلوفر و فرشته به دیده حقارت دیده می شد زمان که مریضی فرشته بیشتر می شد وحید  نیلوفر و دختر اش را از خانه بیرون می ساخت 


 


در یکی از شب های سرد زمستان زمان که فرشته سینه بغل شدید بود وحید مادر و دختر را از خانه بیرون ساخت آن شب ناآرامی فرشته بیشتر از شب های دیگر بود وحید که خواب خود را بیشتر از طفل اش دوست میداشت با یک حرکت از جا پرید و از اطاق خارج شده و نیلوفر را لگد مال و فرشته کوچک را با ضرب شدید به دیوار زد و در یک چشم به هم زدن چشمان فرشته ایستاد و به آرامش ابدی پناه برد  


وحید وقتی متوجه شد که طفل اش به خواب ابدی رفته فرار کرد نیلوفر بی پناه به خانه پدر اش 6 سال تمام را سپری بعداً مجبور شد طلاق بگیرد طلاق غیابی صورت گرفت  


نیلوفر که در این مدت در خانه پدر بود از کنایه های خانم برارد بی بهره نبود هوا خواهان زن طلاق و زن دار او رو به افزایش بود  


این بار برادر اش او را با شخص معلول و زن دار که باغ زمین زیاد داشت نامزد ساخت بعد از 5 روز نکاح صورت گرفت با آنکه 6 سال از مرگ دختر اش فرشته می گذشت هنوز هم اشک در چشمان نیلوفر نخشکیده بود با دنیای ناامیدی به سوی خانه شوهر دومی روان شد 


 


یک هفته از عروسی دوم اش نگذشته بود که امباق طعنه دادن و خشونت را آغاز کرد خشونت با لت و کوب و بیرون ساختن از خانه انجامید سرانجام پس از 5 ماه نیلوفر مجبور شد تا خانه شوهر دوم را نیز ترک نماید  


اکنون با دنیای نا امیدی در یکی از مراکز حمایوی زنان به سر میبرد و در چهار راه زندگی قرار دارد نمیداند چه راهی را انتخاب و به کجا رود  


 



About the author

160