برای تو مینویسم!

Posted on at



 


 


روزگارم به گونه عجیبی میگذرد، لحظه هایم غمگین شاد میرقصند. آفتاب زیبا تر میدرخشد، مهتاب قشنگ تر میخند د، آدمها زیباتر دورغ میگویند، چندیست شهر دل آهنگی غریبانه؛ اما روح نوازی را مینوازد. با آنکه زیباست، باز هم بی قراری می آفریند، بر دلم آشوبی بر پا میکندمیسوزاندم، نا بودم میکندو من بی بهانه اشک میریزم، میخندم، میتپم، و...


اما نه! انگار باز هم زیباست، وبازهم خوشایند است.نمیدانم دلیل این همه بودن نبودن را، دلتنگی و خوشی بودن را، و من در میان این همه بودن و نبودن ها "تو" را برگزید م و خواستم چندی برای "تو"بنویسم. برای خوب بودنت، برای قلب مهربانت، برای خودم، برای قلب کوچکم، برای آنکه ترا بدین همه زیبایی آراست، برای زنده ماندن، برای رسیدن به سرچشمه و صال، برای یکی شدن و برای هر کی مثل ماست؛ تا بخواند، و بداند و مرا دیوانه خطاب کند؛ اما! اما ترا به پاک بودنت، و مهربان بودنت درود فرستد. تا بداند که هنوز مهربانی ها، عشق و یکی بودن از این کره ی خاکی رخت بر نبسته است. هنوز نگاه ها حرف برای گفتن دارندوهنوز قلب ها نزدیک بودن یک دیگر را احساس میکنند،    


برای تو مینویسم! برای یک رنگ بودنت در این هجوم چند رنگی، برای تو که نخواستی فرشته باشی و هنوز انسانی. برای تو ای بنده خوب خدا! که هنوز پیمان روز الستت را فراموش نکرده ای! برای تو که هنوز اشرف مخلوقات بودنت رابه بهای خوشنودی دلقکان روزگار نفروخته ای!برای تو مینویسم...!



About the author

fatema-rhamani

Fatema Rhamni was born in Herat,Afghanistan. she is student in Mehari high school.

Subscribe 0
160