قافله بلبل را آب برده

Posted on at


 


با آنکه بسیار جوان است ،‌ اما زندگی  شانه هایش بسان بید خمیده  ساخته است او آنچنان که بلبل نام دارد نغمه سرائی نمی نماید خاموش غرق در دنیا خود است با آنکه اطرافیان اش نیز هر کدام دردی  دارند  ، ولی به بلبل می خندند و می گویند :



 


"قافله بلبل را آب برده است "  بلبل  بیدرنگ بالا نگاه می کند و می گوید :


"  در یا به خیال خویش موجی دارد


خس پندارد که این کشاکش با او است .


 


گفتن این گب بلبل،  بیشتر مرا مجذوب خود می کند به او نزدیک شده و کنارش نشسته و پرسیدم از کدام خیال و از کدام موجی سخن می گویی ؟


اشکهایش سیل اسا جاری شد از شوهراش که از اثر حمله انتحاری در جاده شهر به شهادت رسیده بود لب گشود .


 


زمان که بلبل شوهر اش را از دست داد  با 4 کودک قد و نیم قد اش روانه زادگاه شوهر اش شد خواست تا از جایداد او وارسی کرده و از پول که ماحصل زمین های شوهر اش می باشد زندگی را دنبال نماید  وقتی به زادگاه شوهر اش رفت برادر شوهر اش قسمت اعظم جایداد شوهر اش را بنام خود کرده بود وقتی بلبل وضعیت را از نزدیک دید با بزرگان قوم و اقارب قضیه را در میان گذاشت .


وقتی برادر شوهر اش از این موضوع اطلاع حاصل کرد 4 کودک بلبل را از نزدش گرفت و او را به خانه پدر اش فرستاد


داد وبیداد بلبل در میان اقارب اش بجای نرسید .



 


او اکنون عارض گردیده تا فرزندان و جایداد شوهر اش به تصرف او در آید ، اما طبق قانون دوسیه بلبل باید در ولایت که زاد گاه شوهر اش است رسیدگی شود .


 


بلبل به علت پرنفوس بودن به اقتدار برادر شوهر اش در آن ولایت نمی تواند دوسیه اش را پیگیری نماید و نیز با تهدید برادر شوهر اش دچار است .


 


بلبل نمی داند بر مشکلات چیگونه فایق آید



About the author

160