سیاست

Posted on at


سیاست در لغت به معنی شهروندی است به این معنی که مترادف واژه سیاست politic در انگلیسی است که از polis به معنی شهر و امور متعلق به شهر است. این واژه از زبان یونانی گرفته شده است. ارسطو گفته است که انسان به حکم physis موجودی است که برای زندگی در police آفریده شده است. از طرفی هم سیاست در اصطلاح راهبرد و منش و امور مربوط به دولت است. اما باید تذکر داد که سیاست در چندین سطح قابل تصور است، سیاست گاهی اوقات به معنی مثبت ،به این دلیل که در ادبیات و فرهنگ مردم افغانستان به معنی زرنگی و مدیریت هم استفاده میشود، و گاهی هم مفهوم منفی از آن برداشت میگردد، به عنوان مثال سیاست را مترادف با فریب و نیرنگ میدانند. اما سوالی که در این قسمت به ذهن میرسد این است که آیا سیاست واژه ای مثبت حتی به گفته برخی مقدس است و یا هم سیاست واژه ای منفی است. پاسخ این سوال به ایده من نسبی است، به این مفهوم که هر شخص نظر به اندوخته های خود و تجارب خود از سیاست آنرا معنی میکنند. به گفته مورگنتا سیاست را علم قدرت دانسته است. شاید این تعریف یکی از بهترین تعریف های باشد که از سیاست ارائه شده است.

 

جدا از تعریف سیاست، بحث های فراوانی هم مبتنی بر علم بودن و یا هم فن و هنر بودن سیاست داشته اند.

کسانیکه علمی بودن را به انتقاد میگیرند، به عنوان مثال آگوست کنت پدر علم سیاست، استلال میکنند که علم ثابت است و باید همه محققان در مورد آن به یک نظر واحدی دست یابند و این بدیهی است که چنین اجماع نظری در علوم اجتماعی به خصوص سیاست دست نیافتنی است و از طرفی هم امکان پیش بینی در این علم خیلی اندک میباشد در صورتیکه علم باید قابلیت پیش بینی را داشته باشد. یکی از دلایل دیگرشان این است که علم باید غیر جانبدارانه باشد که این چنین خصوصیتی در سیاست انتزاعی است. در مقابل این نظریات باید گفت که علم سیاست تنها علمی نیست که با مشکل تعیین نمودن رابطه علی بپردازد بلکه یک شعبه از علوم که علم اجتماعی شهرت دارد با این انتقادات روبرو است. از طرفی هم علوم ثابت هم صد در صد این خصوصیت را ندارند. اختلاف بر علمی بودن و هنر بودن سیاست ظاهرأ به نتیجه نرسیده و باید یک راه میانه ای را برگزید و گفت که سیاست هم علم و هم هنر است. علم سیاست را علمی دانسته است که به تحلیل و بررسی جنبه های سیاسی پدیده های اجتماعی نظر دارد.[i]  تعاریف دیگری نیز از سیاست شده است به عنوان مثال آنرا هنر استفاده از امکانات دانسته اند و برخی آنرا مبارزه برای قدرت دانسته اند؛ اما آنچه مسلم است این است که سیاست به عنوان حساسترین حوزه فعالیت انسان در اجتماع است.

     علم سیاست با رشته های مختلفی ارتباط دارد. در پایان سده نوزدهم علوم اجتماعی از فلسفه راه مجزایی را در پی گرفت. این علم با جامعه شناسی از آنجایی که هر دو در علوم اجتماعی قرار دارند و هر دو در بر گیرنده اجتماع هستند.رابطه علم سیاست با تاریخ تا به آنجایی است که به گفته برخی از اندیشمندان سخن از علم سیاست سخن از تاریخ است و همچنان برخی گفته اند که سیاست دیروز تاریخ امروز است و سیاست امروز تاریخ فردا است. علم سیاست با اقتصاد رابطه مستحکمی دارد بخصوص این استحکام از زمان بحران اقتصادی بین المللی که در پی سیاست ها ی بین المللی رخ داد، بیشتر شد. در نگاه اول به نظر میرسد که علم سیاست با اخلاق رابطه معکوس دارند اما باید گفت که این نظریه به نظر اشتباه میرسد، به دلیل اینکه سیاست از اخلاق عمومی و حتی اخلاق فردی تبعیت میکند. از رابطه علم سیاست و جغرافیا را میتوان نظریه مونتسکیو را خاطر نشان ساخت که به تأثیر محیطهای طبیعی بر شکل حکومت و آزادی مردم تأکید نموده است. به همین ترتیب علم سیاست با بسیاری از علوم اجتماعی و حتی علوم طبیعی ارتباط نزدیکی دارند.  تا نیمه قرن حاضر، کمبودی های جدایی میان علوم اجتماعی آشکار گردید و مشخص شد که فعالیت بشر را نمیتوان به قسمت های بکل جدا از هم تقسیم کرد. هر یک از علوم حوزه های جدا ولی خیلی نزدیک به هم را دارند.

         در نتیجه سیاست به معنی شهروند بودن است و میتوان آنرا هم در غالب علم و هم در قالب هنر یا فن جای داد و نیز میتوان گفت که علم بودن و هنر بودن دو جنبه از سیاست است و لازم است در فهم سیاست علم داشت و در کاربردیساختن آن هنر به خرج داد، به این مفهوم که نادیده گرفتن هر یک از جنبه های آن ممکن در فهم سیاست ما را به مشکل مواجه سازد.جایگاه علم سیاست در بین سایر علوم مشخص شده است هر چند تعیین نمودن سرحد آن با سایر علوم کاری بس دشوار است که این ویژگی مختص به علم سیاست نبوده بلکه ویژگی تمام علوم به خصوص علوم اجتماعی است.



[i] عالم، عبدالرحمن؛ 1373. بنیادهای علم سیاست، تهران: نی، ص 26و27


TAGS:


About the author

160