چی شده رفیق؟ به چی خیره شدی؟
در جوانیت پیر, پر از کینه شدی
ناخواسته وارد این دنیا می شوی
در کجای این دنیا نفس می کشی؟
مردمان شهرت در فغان و درد
ترس و وحشت , خفقان و مرگ
شکایت فریب خوردگان خسته
برائت قسم خوردگان کعبه
مثل زخم چرکین زیر پانسمان
بوی تافن لوش میده پارلمان
تملق می کنند به استغفار و خوبی؟
افغانستان , یک استفراغ خونی
جوی خون دیدیم هر کدام مان
نفرین شدیم , بوی خون میدیم
فقط که بگویی خواب برده مان
پدر , شرمندی یک لقمه نان
پشت نقاب او خنده هایت
من می شنوم هق هق گریه هایت
به سگ بودن روزگار خود پرده کن
برای ما دنیا خون گریه کن
از این همه ظلم واهمه ای نداشت
هرچه تلاش کریدم فایده ای نداشت
هر کدام شان به ما خنجر زدند
تو دیگه به زخم ما نمک نزن
دنیا بیدار شو...
مردم تباه شد , یک پشتیوان ندید
دیگه تمام شد...
کارد حالا به استخوان رسید