ساحل امروز بحر فردا

Posted on at


ساحل امروز بحر فردا


خوشبوی 24 ساله 9 سال قبل مجبور شد تا خانه و کاشانه را در دیار غربت ترک و فرار نماید.


 



خوشبو در 7 سالگی مادراش را از دست داده بود، بیش از 15 سال نداشت که پدرش میخواست او را با مرد کهن سالی که دو خانمی دیگر نیز داشت نامزد نماید.خوشبو از این وصلت سر باز زد و با پسری بنام شکور که در یک فابریکه هردو به صفت کارگر مصروف کار بودند فرار نمود.


او با شکور رهسپار افغانستان گردید و بعدا به خانه خواهر شکور مراسم نکاح برگذار گردید.



دیری نگذشته که خوشبو با همسایه ها رابطه پیدا کرد خواهر شکور (عاطفه)خوشبو را بخاطر رفتن به خانه همسایه ها ممانعت می کرد این امر سبب شد که میان خوشبو و عاطفه بگو و مگو ایجاد شد  .


رفته رفته این عمل خوشبو سبب شد تا شکور به او بدگمان گردد.خوشبو از حرکات خود دست بردار نشد و شکور مجبور شد دست به خشونت زند و خوشبو را مورد لت وکوب قرار دهد .



خشونت شکور سبب شد تا خوشبو اینبار خانه شوهر را ترک و به خانه خواهر خوانده اش پناه ببرد خوشبو که با ترک کردن خانه عادت کرده بود هر باری که با مشکل روبرو می شد خانه را ترک می کرد شکور با خود فکرکرد شاید خوشبو صاحب فرزند گردد از این عمل زشت دست بردار شود.


خوشبو باردار گردید ، اما ناسازگاری خوشبو و خشونت شکور ادامه داشت خوشبو عاطفه را در این خشونت ها مقصر میداند .


خوشبو از 4 ماه بدینسو خانه را ترک با کودک 3 ماهه اش (ساحل )در یکی از مراکز حمایوی زنان بسر می برداو خواهان طلاق است.


او مصصم است که گرفتن طلاق  به امید یگانه فرزنداش (ساحل) که بحر بیکران تحقق آرزوهای آینده خواهد بود   زندگی را  ادامه دهد.



About the author

160