انزوا و گوشه گيري يكي از جمله اي مريضي هاي روحي و رواني و يا اينكه از اثر افسرده گي شديد بوجود آمده است .
اين بيماري در اثر غم ، اندوه شديدو يا هم در اثر ناملايمات زنده گي و يا هم در اثر از دست دادن يكي ا عزيزان مان و يا هم در اثر شكست در زنده گي كه در اثر ازده واج هاي نا موفق و يا هم عوامل ناگوار ديگر ي كه بالاي صحت روان شخص تاثير منفي از خود بجا مي گزارد چون در جهانيكه ما رنده گي مي كنيم و در خصوص در شرايط كه ما در افغانستان داريم .
از ابتدا تولد تا آخرين لحظه حيات چه بسا رنج ها و نا ملايمات را ما متحمل ميشويم در اينجاست كه باسد به اين نكته توجه نمود .
چون ذات و طعبيت هر انسان از هم متفاوت است بنابرين هر كسي به آساني نمستواند از كنار اين بحر پر تلاتم عبور نمايد بنابرين دل را خانه اي غم و تشويش ساخته و آنطور فكر ميكند كه جهان به آخر رسيده است و انزوا و گوشه نشيني را پيش مي گيرد .
اما ما نبايد به آساني تسليم غم و اندوه و مشكلات شويم چرا كه هر مشكلي راحلي دارد و ما بايد صبور باشيم و اين وقت و زمان است كه به مرور زمان چاره ساز مشكلات است .
اگر صبور باشيم خداوند بر صبر ما مي افزايد و در صورت خير ما را به انزوا مي كشاند .
اين انزوا و گوشه نشيني در ابتدا وجود ما را بي اشتها و بعد ار آن ما در وجود خود احساس ضعف و ناتواني نموده و سبب مريضي فريكي مان مي گردد .
اين بيماري مارا از روابط اجتماعي ما و از دوستان بسيار نزديك ما دور ساخته دور و دور تر ميكند .
دراينجاست كه دوستان واقعي مي كوشند تا اينكه با الفاظ خوب و ملايم ما را از انزوا بيرون كشيده و به سخنان كه شرايط ايجاب مي كند اندوه ما را كاسته و دوباره به اجتماعي كه به ان تعلق داشته يم ما را پيوند دهد .
چراكه اطرافيان از ما انتظار دارند تا در غم و اندوه و خوشي شان سهيم باشيم .پايان
نویسنده: عمرزبیر حمیدی