بهار

Posted on at


بهار


آیا از سردی خسته شدید ؟آیا می خواهید دوباره رنگ های گوناگون را ببینید پس با ما همراه باشید وادامه داستان را بخوانید شاید بهار را نبنید ولی تصور آن وجودتان را گرم خواهد نمود.


بهار بهار بهار



از شنیدن این کلمه چه حسی بهتون دست میده آرامش،گرما ،حس امیدواری ،وجودتان را فرا نمی گیرد ؟برای تجربه چنین موضوعی چشمانتان را بسته تصور کنید در جایی سرد سرد، باد شدیدی می وزد  گرسنه وتنها هستید  حالا چشمانتان را باز کنید سردتان نیست ؟



دوباره چشمان زیبای دیوانه کنندیتان را بسته وبه بهار وزیبای هایش فکر کنید درکنار جوی باری زیبا هستید ،صدای بلبلان گوش های تان را  نوازش می دهد در حالی که به  درختی تکیه داده اید ونسیم صبح گاهی پوست تن تان را لمس می کند حال چشمانتان را باز کنید چه حسی دارید ،اصلا دلتان می خواهد دست از سرچنین رویایی بردارید .آری که نه  پس ادامه دهید تابیشتر دل به بهار، زیبای هایش وشگوفای هایش ببندید


.


آری این گونه است که همه با شنیدن نام بهار پل زنده گی را دوباره از نو می سازند ؛واسه همینه که همه بهار رو به فصل عشق ،زندگی،شادی ،امید ،آرزو،تشبیع می کنند ولی بهارروهمیشه نمیشه با تنهایی تجربه کرد گاهی هم بهار با کنار هم بودن زیباست تا حالا شنیدین  که میگن با یک گل بها رنمیشه خوب راست گفتن اگه دنبال یک گلی که توی هر فصلی اون گل رو  پیدا می کنی ولی گل ها دنیا رو گلستون می کنند  تا حالا بهاری رو تجربه کردی  که توش گلی نباشه وبادشدیدی بوزه برف هم بباره اصلا گند زده میشه به همه چیز چون   واسه همینه که میگن خدا دانای  دانایان است چرا که هر کارجایی خود شو داره زمستون  زیبایش به برفو، بارون ،سردی شه اما خیلی هااین فصل رو خیلی دوست دارند    به بعضی ها هم که  امکاناتش نباشه بد می گزره تابستون هم مثل زمستون هم طرف دار داره هم مخالف اما این وسط خزان وبهارطرفداراشون از مخالفاشون بیشتره خیلی ها حس شیطنتشون توی این فصل گل می کنه ،نکه بچه کوچیکا منظورم جوانا ونوجوانا هستش توی این وقت ها ول ولک شون می شه حی تیکه می پرونن یا بهتر بگم به هم متلک می ندازند می دونی  چرا ؟ چون نه گرم شونه نه سرد شون ماشین زبونشون استارت می زنه  ما شاه الله  چه راهی هم می افته .



چه جالبه آدم وقتی تو نازو نعمته حسش نمی کنه ولی وقتی از دستش میده  تازه شصتش خبرمیشه که چه زمانی رااز دست داده وقتی تو بهار باشی وقت مثل طلا می گذره ولی حتی خم به ابرو نمی یاری وقتی سردشدوقتی گرم شد ،شب وروز دعا میکنی ای خدایا زود تر بهاررو بیارچه خوبه آدم در انتظار چیزی باشه وزود بدستش بیاره آره دیگه زمستون داره  کوله بارشو می بنده بهار باز باتلاوتش ،تازه گیش برمی گرده باز نسیم صبح گاهی  گل برگ های گل را نوازش می کند باز بلبلان به شور وشادی در گلستان می پردازند زمانه باز چیزه دیگر را نقاشی می کند کاتب دست به قلم برده چیز دیگری را به تحریر در می آورد تا در رویایی دیگر برود .



About the author

160