فیلمنامه پرمیلا - قسمت اول

Posted on at


صحنه  1  محل خانه صنم       مکان داخلی         زمان روز


مادرصنم باعجله مصروف زدن دشوک شدن بافی است، صنم هم درگوشه این مصروف چندانه عروسک است، ازجابلند شد و هممراه عروس دردست داشته خویش از پشت سرمادر میگذرد.


صحنه 2  محل: خانه صنم    مکان: خارجی     زمان: روز


ازدم دهلیز کفش های خاک مالیده ای را به پا میکند رمانی از دورزیندگی پائین می آید، پاهای خود را داخل جوی آب داخل سرا میکند و با عروسک خود شروع به سخن زدن میکند و میگوید.


صنم: پاهای خوره هم بیشورم آب یخ است  


صحنه : 3     محل: خانه صنم        مکان: خارجی    زمان: روز


چشمش به اناری سری درخت میفتد و با صدای بلند میگوید  صنم مادر، من انار سردرخت را به خودبکنم


مادر آه هوش کن که شاخه نشکند  صنم خوب مادر   ازجوبالا می آید به طرف تنور که درگوشه ای از سرا است میرود سر تنور بالا میشود اولا به خودراناری میکند و بعد شروع  به صدا کردن میکند.


صنم آمنه، آمنه، آمنه کجائی


صحنه: 4    محل: خانه آمنه      مکان:خارجی    زمان: روز


برادر آمنه مینان باغچه ای سبست غلطیده است چهاراطراف باغچه را درختان انار و داخل باغچه شاخه ای انارخم شدها است ....... صدای صنم دوچشم به طرف رومیکند دست به زیرسرکرده و به طرف او میخندد صنم که برادر آمینه را دید هراسان سر خود را پایین میکند وروسری سه گوش خود را زیرگلوی خود میبندد که از زیر دسمال صدای آمینه را مشنود


آمنه، صنم چکار داری که صدا میکنی  صنم: بیا باهم بازی کنیم عروسک های خودرا هم بیار به خانه ای ما


آمینه: نه توبیا داخل باغچه بازی میکنیم مادرم هم نان گرم پخته میکند نان گرم هم میخوریم


صنم: خوب حالا میام


صحنه:5     محل: خانه صنم      مکان:خارجی    زمان: روز


صنم از بالای تنور پایین میشود دویده به طرف خانه میرود کمی دیرتر با عروسک در دست از خانه بیرون میشود همان قسم که در حالت پوشیدن کفشهای خود در دروازه دهلیز است به مادر خود میگوید


صنم: من میروم به خانه آمینه که باهم بازی کنیم   مادر: خوب به.... بردرخود سلام بگو اگر کار ندارد بیآید به خانه ای ما  صنم: خوب مه میروم مادر


صحنه: 6    محل: کوچه        مکان: خارجی    زمان: روز


ازسراکه صنم بیرون میشود چشمش به چوکات جوزبازی که درصحن کوچه کشیده شده چوکات را طی میکند و با یک پا از یک خانه به خانه ای دیگر میپرد تا آخرو به راهش ادامه میدهد.


صحنه: 7      محل: خانه آمینه      مکان: خارجی      زمان: روز


درسرا آمینه بدون تک تک داخل میشود اول به طرف باغچه نگاهی میکند و باخود میگوید


صنم: خدا راشکر که آن دیوانه نیست  آمینه به سمت او میآید و میگوید


آمینه: برویم به پای تنور نان گرم هم بخود میگیریم باز به بازی خود شروع میکنیم  صنم: خوب برویم


چون سراخیلی بزرگ است صنم هرقدر نگاه میکند پای تنور را به خوبی دیده نمیتواند از لابلای شاخه های خم شده همراه آمینه میگذرد به پیش مادر آمینه به پای تنور که میرسد اول میگوید  صنم: سلام


مادرآمینه به طرف او میبیند و به شکل تحیرآمیزی میگوید  مادرآمینه: مادر توچکارمیکند ایشته از مرگ ما بیزاریم محمود به کجایه؟  یک خبری از ما که بیگیره اینگار نه اینگار همین جا نامزادی دارد یا نداره


صنم: مادرم آخ به خدا خاله جان درمانده قالینم که هرچه زودتر خلاص بشه بخیر   آمینه از سرتنور نان برمیدارد و به صنم هم میدهد برادرآمینه هم به روی زمین پای تنور ششته اس و دوپای او هم دراز است و نان میخوره و باخود میخندد  آمینه: بیاکه بریم صنم بازی کنیم


صنم: خوب بریم به کوچه سراشما .....   آمینه: خوب بریم   هردواز وسط باغچه سپس میگذرند   


صحنه: 8     محل: کوچه      مکان: خارجی       زمان: روز


درمیان کوچه آمینه و صنم همراه چند تادخترهای دیگر جوزبازی میکنند که ناگهان صنم میبیند که برادر دیوانه آمینه با چوبی که بدست دارد به طرف آنها میآید صنم دویده به طرف سرا میرود اما یکی از دخترها را برادر دویوانه آمینه میزند دخترها شروع به چیغ و داد میکنند و میگویند


نیم تن صنم بیرون نیم دیگرش در داخل سرا است   دخترها: دیوانه،دیوانه 


صحنه:9        محل: خانه صنم            مکان: خارجی       زمان:روز


مادرصنم: صنم ، صنم   صنم: بلی مادر     مادرصنم: بیا یک عالم کارداری کارهای خود را بکن بس است بازی زود بشو بیا   صنم دویده بطرف خانه میرود عروسک خود را میگذارد جارو را برداشته و داخل خانه را یک سرجاروی میزند   


صحنه: 10       محل: خانه صنم      مکان: خارجی        زمان: روز


صدای پدرصنم صنم را از خانه بیرون میکند


پدرصنم: بابا صنم یک کمی آب به این سگ حیوان که میدادی   دود آتش که از کلک آشپزخانه سیاه بیرون میشود.  پدرصنم دودست خود را پشت سرخود گرفته و بطرف دروازه آشپزخانه رفته و به مادر صنم میگوید


پدرصنم: محمود، کجایه هنوز نیامده امروز خسور او بیآ ماده بروبریش ..... از دست این ها مه چکارکنم


مادرصنم: میری باز چکارشده  پدرصنم: هیچی میگه بیا پیشکش مرابده و عروسی کرده آن ماتابه کی صبرکنیم


مادرصنم: خوب میگفتی که حالی پول نداریم باشد بلکی بخیر محمود کار پیدا کند


پدرصنم: میچوم بخدا چکارکنم


صحنه: 11     محل: خانه صنم      مکان: خارجی       زمان: روز


صنم... سرسختی که از گل بالا آمده بود ایستاه است و به گپ .... مادر تو گوش میکرد پدرصنم میگوید


پدرصنم: صنم بابا تورا که امروز اکبر دیوانه نزد   صنم: نه بابا زود فرار کردم   پدرصنم: خوب نروبابا بازی نکن به پیش مادرخود به سراباش


صحنه: 12       محل: خانه صنم        مکان: خارجی     زمان: روز


درحالت سخن گفتن بودن پدرو دختر که ...... دروازه چوبی را . محمود باز میکند باین که به دست دارد به داخل سرا میشود با عصبانیت فراوان بیل را به فرو زد  سپس و داخل جوه آب میشود تا دست و روی خود را بشورد و به پدر خود میگوید


محمود: بابا هرکاری میکنید قرض میکنیم، خانه را میفروشیم کار ندارم پیشکش مرا هرچه زودتر خلاص بکنیم که مه سروکله گپ و سخن را دیگر ندارم آخه ای چی قسم است به خانه ای آن ها که میروم همگی از پیش مه قایم میشوند و اکبر دایوانه را روان میکند به کله ای مه


پدرمحمود: تودیوانه شدی هی کلبه خانه را دارم این را هم که بفروشم به کجا زندگی کنم باز مه آدم غریب کی بمه قرض میده روز تا به شام کار از این را بکن کار اورا بکن که هی خرج خانه بیشتر نمیشه باز مه قرض را از کجا بدم این رقم نمیشه بابا یک فکر دیگه ای بکن.


صحنه: 13       محل: خانه صنم        مکان: خارجی     زمان: روز


مادرصنم که نیم تنش از آشپزخانه بیرون است میگوید     مادرصنم: خیره باشد خدا مهربانه حالی رد از این گپ ها را یله کنید   برادر صنم از جوه بالا آمده و آب داخل کفش خود را خالی کرده و به صنم میگوید


برادرصنم: برویک روی پاک بیار


صحنه: 14         محل: خانه صنم      مکان: داخلی          زمان: روز


صنم به خانه رفت و روی پاک آورد و برادرش به مادرش میگوید   برادرصنم: مه میروم سرکوچه به پیش بچه ها


مادرصنم: برو مادر


صحنه: 15          محل: خانه صنم        مکان: داخلی           زمان: شب


شب همگی آرام نشسته هستند هیچ صدای به گوش نمیرسد پدرش در یک گوشه ای از خانه دراز کشیده است که ناگهان صدای دروازه بزرگ چوبی به گوش میرسد برادرش که پا بالای پای دیگر غلطیده است به جا نشست و روی به پدر مادر خود میکند میگوید   برادرصنم: به این نصف شب کی شاید باشه


صحنه: 16          محل: خانه صنم             مکان: داخلی           زمان: شب


از جابلند میشود محمود چراغ را از وسط خانه بر میدارد چراغ را که برمیدارد شعله ای بیشتری بروی صنم می افتد مادر او متوجه میشود که صنم خوابیده چادری را برمیدارد و بالای او را میپوشاند و همراه دستخود موهای رویش را پس میکند و به پدرش میگوید  مادرصنم: صنم هرچه که بکر کنی شوخ شده ماشاالله کارها از شانه مه کم کم سبک شده کمی کار هم میکند


پدرصنم: آهی کشید


صحنه: 17        محل: خانه صنم        مکان: داخلی          زمان: شب 


پدرصنم بروم کلکین ایستاده میشود صدای صحبت کردن خسور و خشوء محمود را شنید که به داخل دهلیز شدند


برای خواندن ادامه فیلمنامه لطفا اینجا کلیک نمایید.



About the author

160