زاد روزم
يك سال ديگر گذشت با خاطره هاى خوب و بدشايد از بعضى ها انتظار داشتم امروز……
يك سال ديگر گذشت با خاطره هاى خوب و بدشايد از بعضى ها انتظار داشتم امروز……
حوالى ساعت 12 شب ، من درگير با مرگ و زندگى ، خسته از هر شب ديگر و تو بى تفاوت……
سياه چشم و باريك اندام بود هميشه با رنگ نارنجي ظاهر ميشد گويي رنگ زرد……