کهنه فروش داد میزند
کهنه فروش داد میزندکهنه فروش داد میزند... لباس کهنه میخریم.... کفش کهنه میخریم...……
کهنه فروش داد میزندکهنه فروش داد میزند... لباس کهنه میخریم.... کفش کهنه میخریم...……
ترسهای زنده گی قصه پسر نوجوان را بایداز جای آغاز کرد ،که می گفتند: یکی……
به مانند درختان خزان زندگی ام پرپر شد پیش ازاین درزندگی ام نمی فهمیدم……
امروز عصربه ياد تو قدم ميزنم در حالى كه ميدانم در اين شهر نيستى به هر رهگذرى……
هر گلی راه دیار ایست که در ان پرورش میابد ودر خاک ان ریشه میدواند واین قسم……
وقتی از کودکی ... با مهربانی بزرگ شوی... در جوانی با حسرت دنبال مهربانی از آدمهای……
یادگار از سالهای شرین عمر یک آدم..... و دوباره باز میشود دفتری که پر است از……
زندگی من روز و شب در حال نوشتن هستم نوشتن از نوشته های که در دل نوشته دارم……
سلام برعشق که سالهاست در در قلبم پرورش میدهم سلام برعقشقیکه خودش سالهاست……
بی کسی بی کس بودن سخت است یا تلخ است جواب این چنین سوالی را کدام دانشمند خواهد……
تو را در چشمانم جاه دادم ودرقلبم تورا نگهداشتم و وقتی بخواهم تو را ببیینم……
برایم محول شده تااندیشه ایی آسمانی راروی بال های سپیدورق به پروازدرآورم……
امروز عصر به ياد تو قدم ميزنم در حالى كه ميدانم در اين شهر نيستى... به هر عابرى……
نمیدانم با ان همه بزرگی و روشنایی ات چگونه در چشمان کوچک و تاریک من جای میگیری!……
ای خدا! میدانم که هیچ کسی را که در زندگی اش تلاش چیزی را داشته، نا امید……
مادرم ای همه هستی من با آنکه در کنارم نیستی بازم تمام وجود منی ... همیشه که……
مینوسم با شوق مینوسم با محبت مینوسم با عشق مینوسم وبا تمام ……
نیامدی تا ببینی تلخی هایم خستگی هایم را نگاهم را دردیست در روح پر از……
Every night in my dreams, I see you, I feel you هر شب در رویاهایم تو را می بینم و احساست می کنمThat……
نامه ای به او......... سلام ودیگر هیچ.. این سلام تمام حرف های نگفته قلبم……
خاطر از زنده گی من در روز 12 مارچ سال 1998 عاشق شودم به یک نگاهش زند گی خود را……