روی پله های خانه
از مدرسه که برمیگشتم... با دوستانم غرق صحبت و خنده بودم.... و یادم نبود که صبح……
از مدرسه که برمیگشتم... با دوستانم غرق صحبت و خنده بودم.... و یادم نبود که صبح……
صوت و انتشار ان اگر شخصی در یک فاصله یی معین از ما سخن بزند ما میشنویم……
حامدنجار پنجاه ساله شده بود.وقتی به گذشته اش فکرمیکرد یادش می آمدکه ازسن……
بنام خداوند مهربان طبقه بندی نباتات از نظر چرخش زندگی شان دوستان یک معلومات……
درکشور عزیز ما افغانستان ذغال سنگ به حیث یک ماده مولد انرژی نسبتا ارزان……