حرف های گرم و نرم مردم محله ما بعد از دور دوم انتخابات

Posted on at


ما به آرامش نیاز داریم نه به نمایش،


دهان کجی مردم به تفنک سالار ها هیبت شان را بیرنگ ساخته، چهره های رنگ مالی شده یی رهبران نام نهاد با رای مردم بی ریخت شده، کشتی غاصبان و فرصت طلبان با رای ملت سوراخ و در حال فرو رفتن است، تعقل، تفکر و اندیشه مرد و زن افغان صفحات سیاه سی ساله را با دادن رای روشن و تاریخ ساز ساخت. انتخابات دور دوم چهره میراث خوار های جعلی را افشا و میراث دار های واقعی را نمایان ساخت. در سرزمین ما فردا و پس فردا ها جای برای پهلوانان پوشالی و گدی های رنگ شده بی گانه نیست.


گروگان گیران ما از شانه های ما پایین آمده تا زخم ها التیام یابد و آلاغ گونه افسار و پالان کند و سواری بگیرند، اما با جفتک قانون مقابل شدند و ملت کوه استوار در عقب قانون،  قانون شمشیر برنده در دست مردم، امروز و فردا قانون گرگ های کاغذی را به ریشخند و پوزخند کرفته و خواهد کرفت. زنده و جاویدان باد ملت قهرمان و شاد باد روح شهیدان پر افتخار و سر بلند اردوی ما.



هر چه آگاهی و دانش مردم ما بلند میرود جادو، جنبل، تعویض و دعا، چف و پوف قاصبان حقوق مردم بی اثر بی محتوا میشود. ای غافلان امروز دیگر سوار شدن بر پشت این مردم نا ممکن شده و میشود. همبستگی و هم دیگر پذیری ملت افغان دیوار کوه قاف شده برای مافیای زور و فساد. شمشیر و تفنک زور گویی دیگر زنگ زده، و در اندیشه امروز مردم ما جلوه ندارد. مردم خسته از این ساز و آواز جیرجیرک ها شده اند حال زقصیدن ندارند از بس که این ساز ها تکرار شده اند. هر چه از حد بگزرد رسوا شود.



کبوتر بازان میدان سیاست درب قانون قفس را باز و دانه ها در دام ها گذاشتند، کبوتران از شوق و ترس در آسمان پر کشیدند و نا پیدا شدند، دانه ها و دام ها خالی کبوتر بازان با دستمال خود، هر چه میتوانی تور را در هوا به چرخانی از کبوتران خبری نیست.


ملت پریده، آنقدر به انتظار ایستاده شوید تا علف ها زیر پای تان سبز شود و چوری دست تان را موریان ها بخورند. دریا که شورش کند موج میسازد نه کف پرباد.


آقا جان، سکریتی ات را بزن در عالم خیال، خیال پلو چرب زورگویی هایت را بخور.


پدر جان، سال ها مردم را تابلیت خواب دادید چند سال خود تان هم نوش جان کنید.


فرمایش می کردید، "سیاست مادر و پدر ندارد"، حالا فهمیدید که ملت ما مادر و پدر دارد.



میگویند بز که جانش بخارد نان چوپان را میخورد. تفنکداری که عقلش سستی کند سر خبرنگار را میشکند. انگشتان سیاه شده ما با رنگ آزادی آبی شد.


سکوت سالها در سینه ما با فریاد رای خواب زده ها را بیدار کرد، مردم خر مهره ها را از انگشت کشیدند به انتظار پوشیدن فیروزه هستند.


چی روزی شده دزد دزد را، چپاولگر چپاولگر را، غاصب غاصب را، فاسد فاسد را میکویند بگیر،


سرباز شهید تو جان دادی و نام جاویدانه کردی. برادر سربازم جان مادی را بر زمین رها کردی و روح پاک امانت الهی را به بارگاه خالق هستی سپردی.



برادر و خواهر محترم اردوی ملی، پولیس ملی و امنیت ملی دیگر تردید و شکی در ذهن ما باقی نگذاشتید، دشمنان شایعه میکردند اردوی ما مزدور بی گانه است شما ثابت کردید شرف، عزت و هویت به مردم و سرزمین افغانستان دادید حماسه تاریخی آفریدید دیگر مردم از شما و شما از مردم هستید. در خانه دلهای اکثریت ملت جای دارید عزت شما زیاد پیروز و موفق باشید.


قبلا هر گاه سربازی را میدیدم به فکر فرو می رفتم که تفنک دار کدام یکی از زور مداران است قلبم اندوهگین و روحم به تشویش میشد.


برادر و خواهر سرباز حال تو را تکیه گاه و پناه گاه و جز وجودم احساس میکنم، پیروز و جاویدانه باشید در گذر زمان، درود و سلام بی پایان به شما سربازان قهرمان.



 



160