ازکجا باید شروع کرد درد دل که گفتنی نیست
غصه ی من خیلی وقت که دیگه شنیدنی نیست
تو خودم دارم میپوسم ولی هیچ کس نمیدونه
چقدرسخته که آدم با خودش تنها بمونه
یروزی خیال میکردم عشق علاج همه دردهاست
عشقو فریاد میزدم که آبیه به رنگ دریاست
من ساده با نگاهی دلمو ارزون فروختم
ریشمو خودم سوزوندم واسه همیشه سوختم
حالا عمریه که دیگه عشقو من باور ندارم
تن من میلرزه وقتی اون روزها رو یاد میارم
آسمون دعا کن امشب واسه این مرد تنها
خسته ام بس که نشستم به امید صبح فردا