مخفی بانوی شاعر بخش دو

Posted on at


اما با تمام این احوال مخفی تنها پس از پایان تبعید و زیستن در زادگاه پدری اش است که مجال همصحبتی و مکاتبه با شعرای همزمانیش و افراد صاحب ذوق را پیدا میکند. و همین زمان است که حبیب نوابی در بدخشانبه دیدارش میشتابد و به چاپ گزینه اشعارش میپردازد. و در همین آوان است که به همت حبیب نوابی در شهر فیض آباد از هشتادمین سال روز تولد مخفی تجلیل به عمل می آید و شاعر ضمن اظهار امتنان به حبیبن نوابی مینویسد" افسوی که محیط تاریک به من اجازه نداد که در محفل شرکت نمایم."



علاوع بر این از آخرین سالهای عمر مخفی بدخشی چنان تصویری در دست است که در آن رگه هایی از تحمل قناعت صبر عمق اندیشه دست به هم داده و تمثالی از زن وارسته و بی نیاز را به دست میدهد که در سراسر عمر از جامعه و زمانش جز جفا و رنج نصیبی نبرده است.


به نظر بنده حضور این تصویر در مطبوعات انزمان و امروز نشاندهنده این مساله است که بر خالف آرای تعدادی مخفی تا اخر عمر مستوره نبوده بلکه در آخرین سالها حیاتش بر خلاف قید و بندهای محیطی نشانی از جهره اش به دست داده و با شماری از اهل نظر از جمله استاد خلیلی و حبیب نوابی دیدار و هم صحبتی داشته است.



با همه حال مخفی با آنکه حدود نیم قرن را در گرداب آواردگی و تنهایی کشتی هستی پاسداری نمود, در سوم رمضان سال 1383 قمری قایق عمرش بر ساحل مرگ لنگر انداخته و بین گونه حکمران زاده شاعری که از تبار فضل و ادب در تبعید چشم به دنیا کشود در آوارگی عزیزانش را از دست داد, در تنهایی و غربت شعر سرود و همیشه از انظار بنا به کشمکش های سیاسی چون نامشی مخفی نگهداشته شد. همچنان در غربت و تنهایی چشم از جهان پوشید و پس از مرگش شایق جمال و شاید شمار دیگر مرثیه های سرودند.



یکی دو مدرسه دخترانه ره نامش کردند و از مجموع آفرینش های که در قالب های غزل, رباعی, مرثیه ها , مخمس , مسدس, قصاید و مرسلات منظوم از او به جا مانده است صر شماری از آنها از طرف عبدالله بدخشی و بعدن حبیب نوابی تنظیم و زیور چاپ یافته است که امروز دیگر بیگمان کمتر در دسترس خواننده قرار دارد.



TAGS:


About the author

160