بعد از سلیمان پسر داود پیامبر گروهی از قوم بنی اسرائیل در کنار رود بزرگ رس رحل اقامت افکندند. شرایط خوب آب و هوایی موجب فراهم آمدن مال و ثروت فراوان همراه با احشام و مزارع بسیاری برای آنها شد.
در کنار این رود درخت صنوبر عظیم الجثه ایی بود که عمری بس طولانی داشت و به درختی تناور مبدل شده بود شیطان در روح و جسم آنها حلول کرد و ]آنها را به پرستش آن درخت واداشت بطوریکه آنها خداوند یکتا را فراموش کردند و به ستایش و بزرگداشت درخت پرداختند چون کار پرستش درخت بالا گرفت خداوند از نواده های حضرت داود که در بین آن قوم بود پیامبری برگزید تا او مردم را به راه راست هدایت فرماید. پیامبر به شیوهمه انبیا قبل از خود شروع به تبلیغ رسالت خود نمود و مردم را با ارائه دلیل و برهان به یکتا پرستی دعوت کرد وی به ایشان تذکر داد که درخت مانند سایر موجودات خود نیاز به آب و هوا و زمین دارد به همین دلیل قابل پرستش نیست باید خدائی را پرستش کنیم که تمام موجودات از جمله این درخت را آفریده است و آن جز خدای یگانه نیست دست از این عمال نابخردانه بردارید تا از عذاب الهی مصون بمانید.
اما نه تنها سخنان وی در ایشان موثر واقع نشد بلکه آنها دست به عملی غیر انسانی زدندو رودخانه را وابسته به درخت اعلام کردند و آب آنرا بر خود حرام دانستند و گفتند:اب این رود خانه مخصوص درخت صنوبر است و هر کس از ان آب استفاده کند او را به قتل می رسانیم.
پیامبر بار دیگر آنها را منع نمود اما باز هم نتیجه ای نگرفت. به همین علت از درگاه خداوند خواست تا درخت صنوبر را بخشکاند.
تقاضای او مورد اجابت قرار گرفت و ظرف مدت کوتاهی درخت صنوبر خشکید وبه چوبی خشک مبدل گشت. اما با این وجود مردم عبرت نگرفتند و گفتند: مسلما خشکانیدن درخت کار همان مرد جادوگر است که ادعای پیامبری میکند. شیطان نیز آنها را بیش از پیش تحریک می نمود. انها پیامبر را گرفتندو به داخل چای انداختند و دهانه چاه را مسدود ساختند. مدتی کوتاه ناله پیامبر از عمق چاه بگوش می رسید تا اینکه بعد از مدتی بتدریج صدای او قطع شد و جان به جان آفرین تسلیم کرد این کار خشم و غضب خداوند را بر علیه ان قوم برانگیخت و کمی بعد علائم غذاب نمایان شد. نخست باد سرخی ورزیدن گرفت و به این ترتیب اصحاب رس در آتش خشم و غضب الهی سوختند و نابود شدند.د
wares AAAA
