یک سال مانند تقویم انسان

Posted on at


تمام عمر از نوزادی یا کودکی با جیغ و داد، سر وصدا، گریه، لج و لجبازی شروع میگردد.همان وقت شادابی و تازه گی همان وقت خوشحالی و همان وقتی که انسان تازه پایش را به این دنیای پرییچ وخم گذاشته به مانند: فصل اول سال بهار همانطور با اشک، همانطور با اشک همانطورشاداب، تازه و سر زنده.


بعد نوجوانی همان وقت که کله آدم داغ است، همان وقت که هر کاری را فقط ظاهرش را میبینی هیچ چیزی یا کاری را تا عمقش نمیری وهمان وقت که معنی درست غم و درد را نچشیدی به مانند:فصل دوم تابستان همانطور داغ، همانطور باغرور و همانطور ...


بعد جوانی همان وقت که با تمام مشکلات آشنایی کامل پیدا کردی، همان وقت فهمیدی که برای زنده گی کردن باید  زندگی کرد، همان وقت که فهمیدی رنج کشیدن چیست؟، همان وقت که فهمیدی به دنیا آمدن بر محنت دنیا نمی ارزد مانند:  فصل سوم خزان  همانطور افتاده، همانطور زرد، همانطور به مانند برگ خزان خشک شده و همانطور ...


 در آخر پیری باز هم همان وقت سروصدا، همان وقت لج و لجبازی،همان وقت گریه و زاری، همان وقت بهانه گیری، و همان وقت بدون حوصله بودن به مانند:فصل چهارم زمستان همانطوربا رعدوبرق،همانطوربا ابر،همانطور با باران، همانطور با آب شدن و همانطور سرد در آخر هم مرگ.



About the author

parisaahmadi

parisa was born in herat city she is interested sport

Subscribe 0
160