قبول خطر

Posted on at


 


یکی از زیباترین چیزهایی را که تا به حال دیده ام در یک پارک اتفاق افتاد. پدر و مادری، کودک خود را به پارک برده بودند. کودک آنها داشت به طرف دریاچه می رفت.....


پدر با دیدن آن منظره سعی کرد تا مانع کودک شود. مادر که باید یک شخص بی همتا و دوست داشتنی باشد دوید و جلوی پدر را گرفت . او گفت:  «بگذار برود»


و این بچه تاتی تاتی کرد و به جلو رفت. این داستان پایان غم انگیزی ندارد. کودک غرق نشد. مطمٔنم قلب مادر به سختی می زد.


نکته:


اما تعالی انسان منوط به قبول خطر است.


جرٔات را نیز مانند صحبت کردن می توان به کودک آموخت.  


 


 


دعا  چیست ؟دع


کشیشی از مرد جوانی که به علت مشکلی بزرگ به او مراجعه کرده بود پرسید: «آیا برای مشکلات دعا کردی ؟»


او با شگفتی پاسخ داد: « دعا کردن ؟ اکنون وقت دعا کردن نیست. وقت آن است که کاری انجام دهم ! »


کشیش پاسخ داد: « دعا کردن یعنی کاری انجام دادن، مهمترین «کاری» که میتوانید پیش از هر چیزی برای مشکل تان انجام دهید. »


 


نکته:


خداوند ماشین در حال حرکت را هدایت می کند نه ماشین از کار رفته را.


 


 


مانع


در زمان های قدیم، پادشاهی تخته سنگی را دروسط جاده قرار داد و برای اینکه العمل مردم را ببیند، خودش را جایی مخفی کرد. بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بی تفاوتی از کنار تخته سنگ می گذاشتند، بسیاری هم غرولند می کردند که این چه  شهری است که نظم ندارد، حاکم شهر عجب مرد بی عرضه ای است. باوجود این هیچکس تخته سنگ را از وسط بر نمی داشت.


نزدیک غروب یک روستایی که پشتش بار میوه و سبزیجات بود، به سنگ نزدیک شد. بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آنرا کناری قرار داد. ناگهان کیسه ای را دید که وسط جاده  و زیر تخته سنگ قرار داده  شده بود .


کیسه را باز کرد و داخل  آن سکه های طلا و یک یادداشت پیدا کرد. پادشاه در آن یادداشت نوشته بود:


هر سد و مانعی می تواند یک شانس برای تغیر زندگی باشد.


 


 


اجابت


زمانی فرد شکاکی مصراّنه می گفت که به قدرت دعا اعتقاد ندارد. وقتی از او پرسیدم آیا هیچ گاه دعا کرده است.


پاسخ داد: « یکبار و آن وقتی بود که در جنگل انبوهی گم شده بود و نمی توانست راه خروج را پیدا کند. »


او چندین روز در آنجا مانده بود و کم کم درد گرسنگی به او هجوم می آورد. در آن هنگام او در کمال ضعف و ناتوانی دعا کرد.


گفتم: « پس خدا دعایت را اجابت کرده است درغیر این صورت اکنون اینجا نبودی ؟ »


اومعترضانه پاسخ داد: « این طور نیست خداوند به دعای من پاسخ نگفت. بلافاصله دو تن از شکارچی ها پیش من آمدند و راه خروج را به من نشان دادند.»


 


این مرد نفهمیده بود که دعایش اجابت شد و آن شکارچی ها نیز نیرویی زمینی بودند که کار خداوندی به دستشان انجام گرفته بود


 


نکته:


زمانی که آدمی خواسته خود را از ذات کل می طلبد باید برای هر گونه شگفتی آماده باشد.


گر رنج پیش آید و گر راحت ای حکیم 


                          نسبت مکن به غیر که اینها خدا کند.


 


 


 



About the author

anitaafghanazimi

Anita is a student in 11 class in Hatifi High School.she is interested in poem.

Subscribe 0
160