یاد یار مهربان

Posted on at


 

منم یک انسان هستم منم از جنس دردها خواسته ها نیاز ها مانند همه سردوګرم روزګار را چشیده ام منم همنوع دردهای مشترک هستم می خواهم به یاد یار مهربان بنویسم دوستی که به یاداو خوشحال می شدم دوستی که فکر نکنم دیګر اوببینم یعنی خودم نخواستم این اشتباهی است که در دنیای دوستی انجام دادم او آنقدر خوب بود که فکر نکنم به مانند او دیګر دوستی داشته باشم

 

خوشحال نیستم ولی تنها دلخوشیم این است که شاید روزی او را در این حوالی بیابم وشاید از اشتباهم ګذشت .شاید باز هم دوست باشیم .وشاید بعض اوقات که به یاد یار مهربان می افتم که می ګفت دوست به دل جا دارد وبخاطر قطع دوستی باید دل را بشکنی .با خود که فکر می کنم می ګویم آیا دلش را شکستم ؟

 

آن دوست برایم هم درد بود یک خواهر مهربان ولی این یار مهربان را دیګر ندارم بسیار مشکل است که کسی را نداشته باشی که با او صحبت کنی .اهداف وآرزوها ی خود را در میان بګذاری مشوره بګیری واز تنهای بیرون بیای هر کس نمی تواند دوست ویار انسان باشد وکسانی که هستند حفظ کردن شان بسیار مشکل است

بزرګان ګفته اند دوستان سه نوع است یکی به مانند آب وغذا هست که به آن ضرورت داریم ودوم به مانند دوا هستند که ګاهی آنها را احتیاج داریم وسوم به مانند درد هستند که هیچ نیازی به آنها نداریم ومن از تجربه که ګرفتم اینکه دوستان خود را حفظ کنیم اینکه به او احترام برخوردکنیم .راز او را نګهداریم .خطایی او را فراموش کنیم .وبخشش اورا قبول کنیم

.

خلاصه اینکه دوست تنها کسی است که بعد از خانواده می توان به او اعتبار کرد البته در صورتی که دوست حقیقی باشد .



About the author

160