کمی ها کن مرا یخ بسته بی تو بودن هایم

Posted on at


زمستان سردی است.خیلی خیلی سرد هیزم های که شکسته ام رو به اتمام است. در کلبه ای چوبی من برقی نیست که روشنایی را ایجاد کند  روشنایی که همیشه در کنار تو بود تویی که همیشه آینده روشنم بودی و همیشه در کنارم تو بودی. دیدگاهی داشت، برایم مانند یک پروانه در کنار شمع که من میچرخیدم و تو میسوختی بی خبر از این که باله های من آتش گرفته است


.


در تاریکی که  تنها هیزم های داخل شومینه تنها روشنیش است.دوست دارم فریاد بکشم لباس هایم را بدرم چاک کنم. تنهای ام مرا دیوانه میکند چگونه بدین سان گشتم آنقدر دلم برای ما بودن هایمان تنگ شده که با هر بار دوست دارمی که بر روی شیشه مینویسم شیشه هم به حالم میگرید.دیگر خسته شده ام از این تنهایی مطلق تنهایی که هیچ معنای ندارد


.


دم دم های صبح شده و دوست دارم در بیرون کلبه ام قدم بزنم از باغی که در کنار هم راه میرفتیم راه بروم آخرهر چه نباشد یادی از توست از نارج های قشنگی که هر بار تو از شاخه برام میچیدیش


آنقدر با تو بودن را دوست دارم که هیچ وقت بی تو بودن را تصور نمی کردم.دوست دارم خودم را رها کنم در آغوش یک باد در آغوشی که شاید تو در آن هوایی برفی از دور بیایی و مرا در بغل بگیری میدانم حرفهایم تکراریست ؛کلماتم غمگین است، شاید هم هیچ وقت از دست نوشته های من خوشت نیاد ولی دوست دارم بدانی که بی تو بودن مرا برای همیشه از خودم دور کرده ؛دور دور آنقدر دور که تنها خیالت با من است و این را خوب میدانم دیگر برگشتی نیست شاید راه گم کرده ای شاید؛ولی بازا ؛بازا که من بی تو جسمی حقیری بیش نیستم


.


همیشه در متن هایم صدای تو بوده ؛شاید صدا نه ولی هوایی تو که هست همیشه فک میکردم هستی و میمانی ولی بارفت تو به بودن کسی دیگر باور ندارم تو رفتی و شاید باز بیای ولی چهره ات تغییر کرده  باشد دستان دیگر مانند سابق حس عاشق نداشته باشد تو رفته ای و شاید به جای من در زندگی تو کس دیگر نقش بسته باشد ولی این من نبودم که از راه دور شدم توخود به آسانی خود از من دور شدی آنقدر دور که باز آمدنت مانند رهگذری شده که گذری از کنار خیابانی رد میشود بی تفاوت به محیط اطراف خود.حال تو رهگذری و من خیابان کناری تو که هر کسی از آن میگذرد و مسافری میبرد ولی من ایستادم تو روزی مرا ببری به جای که با کمی ها کردن تو یخ بسته وجودم آب شود.


پس کمی ها کن مرا یخ بسته بی تو بودن هایم.



نویسنده:ناهید بیکران



About the author

nahidbikaraan

Nahid Bikaraan is an adolescent Afghan girl who recently has found a new working place in Kabul. She is a typical afghan girl who is graduated from high school and was seeking to show her talent. She hates to stay home as most of afghan girls have to do, and…

Subscribe 0
160