برف

Posted on at


برف، رحمتقطرات زیبای طبیعت، رب العالمین ،پاک کننده ناپاکی های ساخته دست آدمی ، نرم وآرام بدون سروصدا روی زمین میریزد .آنقدر زیباست که انسان را متوجه قدرت خداوند نموده واو را وادار میسازدتارو به آسمان نموده سپاس ایزد توانا را نموده قدرت او رابا تمام وجود احساس نمایدو روح وروانش را آرامش ببخشد.چقدر احساس خوشی به انسان دست میدهد وقتی قطرات روحبخش روی صورتش ببارد وقلبشرا از همه غمهای که بشریت خالق آنست از بین برده،جای انرا خوشی که غیر قابل وصف است برساند.



امروز که بارندگی است ،در خانه تنها نشسته ام و از پشت پنجره به برف که بیصدامیباردوتمام درختها رالباس سفید پوشانیده دیده ، ناخود آگاه دوران زیبای کودکی ام به خاطرم میاید،کودکی چه دوران زیبای است،هبچ وقت آن دوران زیبا فراموش نمی شود،از آن دوران خاطرات زیادی بیاد دارم ،وقتی باران ویا برف





میبارید با خواهران وبرادرانم بروی حویلی خانه مان بازی میکردیم ،برف جنگی میکردیم ،از برف آدمک برفی میساختیم،با بیلچه یخمالک جور میکردیم ،در تشت مینشستیم سرجه میخوردیم ،اصلا احساس سردی نمیکردیم،حالا که بیادم میاید خنده ام میگیرد،چقدر شوخ بودیم وقتی که خوب خسته میشدیم با سروصدا بداخل خانه رفته وبه زیر صندلی(کرسی ) مینشستیم،برف را شرین کرده میخوردیم.اصلا"احساس سردی نمیکردیم .دست پای ما از سردی سرخ میشد.



چه دوران خوبی را سپری نمودیم،یادش بخیر .سالها از آن دوران میگذردولی همیشه وقتی باران ویا برف میبارد آن دوران شرین وبه یاد ماندنی به خاطرم نقش میبندد.امروز هم وقتی برف شروع به باریدن نمود باز هم خاطرات گذشته بیادم آمد خواستم از موقع استفاه نموده وآنرا به رشته تحریر در آورم تا وقتی تو، ای دوست عزیز آنرا بخوانی خاطراتت بیادت بیاید .












About the author

nafisa-tawana

اسم من نفیسه نوانانجم
شغلم معلم در لیسه گوهرشاداز کشور افغانستان میباشم،در کابل تولد شده ام وفعلا"در هرات زندگی مینمایم متاهل میباشم دو دختر ویک پسر دارم رشته تحصیلی ام انگلیسی وکمپیوتر است ..

Subscribe 0
160