از ماست که برماست

Posted on at


پدرم همیشه وقتی دسترخان را جمع می کردیم دردعای های خود می گفت خدایا صحت بدن و امنیت وطن این دو نعمت بزرگ را از ما نگیر. آن زمان معنی این دعا را به خوبی درک نمیکردم اما حالا که  کلان شده ام و به قول معروف دست چپ و راست خود را از هم تشخیص کرده میتوانم، به عمق این دعای بسیار زیبا پی میبرم. صحت بدن و امنیت وطن از بزرگترین نعمت هایی است که  تقریباً کسی به آن زیاد توجه نمیکند. امنیت وطن را مهاجری می فهمد که به دور از وطنش اما به عشق وطنش زنده است و صحت بدن را جوانی که  درماین معلول گشته  وهنوز آرزوهایی زیادی  درسر دارد  درک می کند.مردم ما متاسفانه هیچ کدام از این دو موهبت الهی را ندارند. نه صحتشان تضمین است و نه امنیتشان. هر روز دهها تن به خاطر جراحات ناشی ازجنگ و ناامنی از این خاک و بوم به قصد تداوی به خارج ازکشور رهسپارند و بیشتر از آن به خاطر تداوی های معمول که درهرکشوری به راحتی مداوا میشوند اما در افغانستان تداوی شان  بسیار مشکل است. و دراین تازه گی ها هم شهید شدن بیست تن ازمدافعان این سرزمین باز هم قلبهای  بسیاری را رنجاند. خانواده هایی را بی سرپرست کرد و مادرانی را بی فرزند، خواهرانی  را بی برادرو کودکانی را یتیم ساخت. اما آیا ما اینقدر بی غیرت گشته ایم که دشمن به خاک ما تجاوز میکند و ما آرام مینشینیم یا سالها جنگ مردم ما را خسته و دلشکسته ساخته و توان تدبیرو اندیشه را ازما گرفته است؟ واقعا دوا و راه کار ما درکجاست؟  ایا واقعا کسی به فکر این مردم ستم دیده نیست؟ یا این سرزمین بدست عده ای مافیا قرار گرفته که دیگران را توان مقابله با آنان نیست ؟ واقعاً نمیدانم دوای درد ما درکجاست و مرحم زخم های ما چه است و باز این ماییم و این سرزمین خسته از جنگ، این ماییم و این کودکان کارو این ماییم و این بی غیرتی و بی ننگی چرا که میگویند ازماست که برماست. خدایا صحت بدن و امنیت وطن را ارزانی ما قرار ده و ما را لایق این دو نعمت زیبایت بگردان. آمین



About the author

160