شبی گره شد و روزی به کار من افتاد

Posted on at


...دو چشم عطریِ او آهوان تاتار است

 

زنی که هفت قدم در نرفته عطار است 

 

شبی گره شد و روزی به کار من افتاد

 

زنی که حلقه‌ی موی طلایی‌اش دار است 

 

به گریه گفتمش از اشتباه من بگذر

 

به خنده گفت که در انتقام، مختار است 

 

زنی که در شبِ مسعودی نشابورش

 

هزارها حسنک مثل من سرِ دار است 

 

زنی که چارستونِ دل مرا لرزاند

 

چهلستونِ دلش بی‌ستونِ انکار است 

 

زنی که بوی شراب از نفس زدن‌هایش

 

اگر به «قم» برسد کار مُلک «ری» زار است 

 

اگر به ری برسد، ری اگر به وی برسد

 

هزار خمره‌ی چله نشین به می برسد...



About the author

fardina-rasoly

فردینا رسولی یکی ازشاگردان صنف نهم لیسه محجوبه هروی متولدسال 1999

Subscribe 0
160