بانوان نوجوان در کام بوالهوسان

Posted on at


بانوان نوجوان در کام بوالهوسان



نسل جوان به مثابه عالی ترین ثروت یک جامعه شناخته شده اند نیروی جوان در جریان تکامل جامعه نقش سازنده و دگرگون کنندۀ دارد و با سهم گیری فعال در کار وتحولات اجتماعی راه رسیدن به هدف را آسان می سازند و قدرت تفکر سالم به نسل جوان جسارت و شهامت می بخشد از ینرو باید گفت که جوانان باید در انجام وظایف اجتماعی به نفع اکثریت جامعه پیشرو باشند و مسوولیت بزرگ خدمت به مردم را فراموش ننمایند.


 



با تاسف جنگ های چندین ساله در کشور به ویژه سه دهه اخیر خسارات جبران نا پزیر را بر پیکر جامعه به خصوص نسل جوان آن هم قشر اناث وارد نمود
واقعا هر فرد که از انسانیت آگاه باشد برایش مایۀ تاثر است .


آنچه جنگ برای ما ارمغان آروده است همانا شهادت ، مهاجرت ، فقر ، بی سرنوشتی و بلاخره رو آوردن تعداد از نو جوانان به فحشا.


 


پیره زنان مردان ، خوردسالان ودختران جوان بخاطر بدست آوردن لقمه نان راهی کوچه و بازار گردیدند ، اکثریت روز ها با دست تهی دوباره به خانه و کاشانه خود بر می گردیدند این تهی دستی انان را وادار به فحشا کرد از جمله مسعوده.



 


مسعوده دختر 16 ساله که از اثر فقر ناچار به فحشا رو آورد او را در مزدحم ترین منطقه شهر یافتم .
مسعوده با لباس پنجابی و چادری نصواری در نزدیکی سرای شهزاده کابل مصروف تگدی بود او به گونه مرموزی به سوی افراد که نسبتا سرو صورت منظم دست تگدی دراز میکرد .



دستان و ناخن های مملو از رنگ ناخن سرخ توجه هر بیننده را به سوی خود میکشاند لباس و آرایش او واکنش ذهنی مرا مرا برانگیخت او را از مقابل دیده گانم دور نساختم سرانجام زحمات اش حدر نرفت .


مسعوده با تنازی که داشت وارد یکی از دوکان های زرگری گردید دقایق چند سپری شد او با شتاب از دوکان خارج شد معلوم بود که نمی خواست کسی بداند که وی چرا داخل دوکان گردیده بود .


 


 


آنچنان که او با شتاب دوکان را ترک کرد من نیز گام هایم را سریع تر برداشته و شتاب زده به او خود را رساندم مقدار پول را از دستکول ام بیرون کرده و به او اشارت کردم همین که نزدیک شد خود را کمی کناره ساختم و مقدار پول به او دادم .


بعد از دادن پول از در صمیمیت با او پیش آمدم و او را وعده دادم که همیشه او را کمک خواهم کرد این جمله احساس او را نسبت به من برانگیخت و بیشتر با من صمیمی تر شد .



 


موقع که از او پرسیدم که چرا دست به تگدی دراز نموده است او زندگی پر از فراز و نشیب اش را به من باز گو کرد وقتی پرسیدم روزانه چند عاید داری با آه درد ناک گفت : " بعضا دو ، سه تا پنج صد افغانی و گاهی هم بیشتر و بسیاری از روز ها هیچ ."


با او به تبسم که نشانه صمیمیت ما بود گفتم : از دوکان زرگری چند به دست آوردی ؟
فورا تکان خورد و گریه سرداد نتوانست چیزی را پنهان نماید در حال که هک هک می نمود گفت :"از نهایت مجبوریت دست به فحشا زده ا م "


دیگر جای سوال برایم نبود او پیهم می گفت :" از رحم مادر گدا و روسپی نبودم فقر ، تنگ دستی و روز گاری ناموافق مرا بدین سرنوشت دچار ساخت ."
ادامه دارد...



About the author

160