خلافت عثمانی اسلام

Posted on at


خلافت عثمانی با دوام ترین دولت درطول تاریخ محسوب می گردد؛ این دولت با شعارِ«قتال یا شهادت» چنان نقش را برای اسلام و مسلمین ایفا کرد که پرچم های(سیاه و سفید) اسلام را در قلعه های بلندِ شهرهای بزرگ اروپا برافراشت. گسترش فتوحات، وسعت جغرافیائی و آثار تاریخی پایدار آن چنان عظمتی را به اسلام و مسلمین بخشید که دوست و دشمن را به اعتراف آن واداشت.


در این جا باید پرسید که رمز دوام و پایداری بی پیشینه ی خلافت کدام ها اند؟ 
متفکرین و تحلیل ‌گران درزمینه حکومت داری، رمز بقاء هر حکومتی را در تمدن و اجرأی عدالت خلاصه نموده‌ اند. حال باید دید که این دو هدف با ارزش درعهد خلافت عثمانی تا چه حدی به چشم می خورد، همچنان علت اصلی فروپاشی آن در چه بود؟
بعد از تحقیق اجمالی پیرامون دولت عثمانی به این نتیجه خواهیم رسید که مهم‌ ترین سبب بقای آن حمل مبدائی اسلام بود، به طور حتم می‌ توان گفت: کسانی باعث پیشرفت آن شدند که پای بند قوانین و اصول اساسی اسلام به معنی کامل آن بودند، و نیز با جان، مال و خون خود تمدن اسلامی را آبیاری کردند.اما بنابر گفته های اکثر مؤرخین جهان اسلام، اوضاع اسفباری کنونی که امت اسلامی در آن به سر می برند از زمان سقوط خلافت عثمانی آغاز شده است. با توجه به اهمیت مسئله لازم است تا قدری با عظمت و سرمایه از دست رفته مسلمانان و علل سقوط آن آشنائی حاصل نمود. بناً در این مقاله به طور مختصر علل اصلی سقوط خلافت مورد بررسی قرار می‌گیرد؛ اما قبل از پرداختن به آن، خصوصیات ترکان و ویژگی های سلاطین عثمانی به بحث گرفته می شود.


برخی از ویژگی های ترکان عثمانی:
1. عثمانی‌ها ازنسل ترک ها می ‌باشند، و جزء از مشهورترین نژادهای جهان به شمار می روند که دارای جمعیتی زیاد، قدرتی عظیم، فتوحاتی کثیر و تاریخ نمونه بوده‌ اند.
2. امت بیدار، دارای فکری بلند و روحیه‌ ای جهادی بودند. در آن زمان مفاسد اخلاقی و اجتماعی که دیگر ملت ها به آنها مبتلا بودند دراین قوم کمتر به چشم می خورد.
3. از مهارت و نیروی جنگی خاصی برخوردار بودند که از آن در تشکیل لشکرها و ساختن سلاح‌ های مدرن آن روز استفاده می کردند، به طوری که در نتیجه همین مهارت های جنگی توانستند، حاکمیت بر سه قاره بزرگ جهان(اروپا، آسیا، افریقا) را به دست گیرند.
4. همچنان ترکان عثمانی از موقعیت ستراتیژیک جغرافیائی برای بقای حکومت جهانی برخوردار بودند؛ چنانچه پایتخت خلافت عثمانی، واقع در وسط بحیره سیاه و مدیترانه، پل ارتباطی میان قاره آسیا و اروپا و همچنان قاره افریقا به شمار می رفت. قراری که ناپلئون در رابطه به موقعیت ستراتیژیک دولت عثمانی گفته بود: "اگر تمام جهان تحت سیطره یک دولت می بود، مناسب‌ ترین شهری که باید به عنوان پایتخت قرار می‌ گرفت شهر قسطنطنیه بود."


اما در مورد چگونگی شکل ‌گیری خلافت عثمانی(به طور اختصار) باید افزود: "ارطغرل" پدر عثمان "مؤسس سلسله خلافت عثمانی" در زمان حمله مغول، با خاندان و قبیله خود که حدود 400 تن بودند در حال کوچ از منطقه شرقی بین النهرین به منطقه ای غربی(اناتولی) یا ترکیه کنونی به سر می بردند؛ نا گهان در راه با صحنه نبرد گروهی از مسلمانان سلجوقی با مسیحیان مواجه شدند، در این موقع"ارطغرل" با افراد اندکی که داشت به نصرت و یاری لشکریان مسلمانان شتافت و آنها را از شکست حتمی نجات داد.


در نتیجه سلطان سلجوقی به خاطر این شهکاری ارطغرل، سرزمین‌های غربی اناتولی را در اختیار وی گذاشت، بعد از ارطغرل فرزندش عثمان قیادت قوم را در دست گرفت و به این صورت ابتدای سلسله خلافت عثمانی قدم به عرصه سیاسی گذاشت، افتخارات زیادی را برای امت اسلامی آفرید که در نوع خود بی ‌نظیر است.


ارطغرل با ایمان و اقتداری که داشت، عرصه را بر مسیحیان و رومی ها تنگ کرده بود؛ زیرا این سلسله مردانِ همچون سلطان محمد فاتح را در دامان خود تربیت کرد، که افتخار فتح قسطنطنیه(مرکز امپراتوری روم شرقی) که بنابر بشارت رسول الله صلی‌الله‌علیه وسلم آرزوی هر حاکم مسلمانی بود را نصیب خویش نمود.


خلاصه آنچه مؤرخان درمورد اخلاق و سیرت بانیان سلسله عثمان نوشته‌اند، همه حکایت از تقوی، دلیری و شهامت شان را می نماید که اوشان در امور زندگی به اصحاب رسول ‌الله صلی‌الله علیه وسلم، اقتدا می نمودند هرگز اموال را ذخیره نمی‌ کردند، بلکه هرچه در دست شان می‌ رسید بین یاران خود تقسیم می ‌کردند.


وصیت‌نامه عثمان
زمانی که عثمان وفات نمود فرزندش"اورخان" شهر"بورصه"را محاصره کرده بود، لذا عثمان در لحظه مرگ، وصیت‌ نامه‌ ای نوشت که در آن فرزندش و تمام حکام بعد از خود را مورد خطاب قرار داده بود. این وصیت نامه بیانگر فکر بلند و دورنگری این قهرمان به شمار می رود که به شرح ذیل می باشد:


«ای پسرم! از مشغول شدن به اعمالی که الله سبحانه وتعالی به آنها دستور نداده جداً خود داری کن و هر وقت در امر حکومت با مشکلی مواجه شدی حتماً با علمای دین مشورت کن. پسرم! پیروانت را اعزاز و لشکریانت را اکرام کن. لشکر و مال، تو را فریب ندهد و هرگز از اهل شریعت فاصله نگیر. پسرم! خودت می‌ دانی که هدف ما رضایت الله سبحانه وتعالی است و به وسیله جهاد، نور دین ما در گوشه گوشه جهان پخش خواهد شد؛ لذا رضای الهی را نصب‌ العین خود قرار بده. پسرم! ما از کسانی نیستیم که هدف از جنگیدن را حکومت‌ داری و سلطه بر مردم می ‌پندارند؛ بلکه ما کسانی هستیم که با اسلام زنده هستیم و با اسلام می ‌میریم.» سرانجام عثمان رحمت الله علیه، درسال 727هـ درحالی که بعد از خود، دولتی قوی و منظم بر جا گذاشت، دنیا را وداع گفت.


آغاز انقراض خلافت عثمانی
اروپا همواره وجود خلافت عثمانی را خطری بزرگ برای آینده خود می ‌دانست، لذا هرازگاهی به فکر ترقی و سبقت از دولت عثمانی بود؛ اماعثمانی‌ ها این توان و نیرو را داشتند که در میدان علم و تکنالوژی از مسیحیان سبقت را ربوده و قبل از این که اروپا زمام امور را به دست گرفته و انسانیت را به طرف بدبختی سوق دهند، مسلمانان با به دست گرفتن رهبری جهان، انسانیت را به سوی حق و هدایت سوق دادند. ولی متأسفانه این آرزو به معنی کامل آن متحقق نشد، چون بعد از مدتی دولت عثمانی رو به انحطاط و فروپاشی گرائید و به همان مرض‌های که باعث سقوط هر ملت و گروهی می‌شود، گرفتارگردید. درست این انحطاط ابتدا بعد از مرگ"سلطان سلیمان قانونی" به میان آمد. اوضاع حکومتی تغییر نمود و شکوه و عظمت گذشته جای خود را به زوال و انحطاط سپرد.


پروفسور"بارنت میلر" در کتاب "درپشت دروازه‌های باب عالی" می ‌نویسد: «بین سلیمان و جانشینان او به طور ناگهانی فاصله عظیمی به وجود آمد؛ زیرا آنها نه فرماندهان نظامی خوبی بودند و نه سیاست مداران قابلی؛ آنها به واسطه زندگی توأم با انزوا و بیکاری، دچار افسردگی شده و آرامش زندگی را در کارهای بی‌ بند و باری می ‌جستند.»


بررسی عوامل انقراض
حال بعد از بیان برخی از ویژگی های عثمانی ها و بیان مختصری از اوضاع بعضی از حکام سلسله عثمانی، علل سقوط آن را در پرتوی نظریات عده از مؤرخین و دانشمندان جهان اسلام بررسی می‌ نمائیم:
1- اروپائیان هر لحظه و ثانیه را برای پیشرفت در مراحل مختلف اجتماعی و سیاسی غنیمت می ‌شمردند ؛ اما مسلمانان در روزگار انحطاط، نه تنها قدر ثانیه‌ ها را نمی ‌دانستند؛ بلکه روزها و سال ها را به هدر داده و ضایع می ‌کردند. مثلاً اروپا در زمینه فراهم کردن وسائل مورد نیاز ملت خود همواره در حال ابداع و پیشرفت بود؛ اما عثمانی ها در اواخر خلافت خود از لحاظ صنعتی در نقطه ی پائینی قرار داشتند، به طوری که گفته شده وقتی ترک ها بالُن، در حال پرواز را در آسمان مشاهده نمودند گمان کردند که این کار نوعی سحر و جادو است.


2- بدترین مرض و مشکلی که خلافت عثمانی ها در اواخر عمر خود به آن دچار شد، جمود علمی و جنگی آنان بود. آنها این فرمان الله جل جلاله را که "واعدوا لهم ما استطعتم من قوة"؛ و فرموده پیامبر صلی‌الله‌علیه وسلم که می فرماید:"الحکمة ضالة المؤمن فحیث وجدها فهو احق بها" را از یاد برده بودند. آنها با توجه به برخوردار بودن از موقعیت ستراتژیک جغرافیائی که از هر طرف در محاصره ی دولت های اروپائی قرار داشت، باید به این توصیه حضرت عمروبن عاص رضی‌الله‌عنه، پی می بردند که فرموده بود: «با توجه به کثرت دشمنان و چشم دوختن آنها به سرزمین‌ های تان، گویا شما تا قیامت درحال جنگ هستید.»


3- خیانت برخی از درباریان، حتی گاهی اوقات افراد مسیحی با نام اسلام وارد کاخ حکومتی شده و به مکر و حیله و توطئه می ‌پرداختند.


4- ظهورجنگ های صلیبی که در نهایت پس زمینه های همین جنگ ها بود که باعث ضعف و سرانجام سقوط خلافت عثمانی شد.


5- مواجه بودن با سه دشمن بزرگ در شرق و غرب(روسیه، آلمان و دولت صفوی) در یک زمان.


6- سبحان پاکپور، مؤلف کتاب تاریخ عثمانی بزرگ ترین اشتباه خلافت عثمانی را بی توجهی به زبان عربی می داند، او می گوید: زبان عربی، زبان قرآن و حدیث است؛ یعنی برای فهم شریعت اسلامی ضروری است. افزون براین، عبدالکریم غزایبه نیز مهم ترین عوامل سقوط دولت عثمانی را فاصله گرفتن از اسلام و کاهش تدریس احکام اسلامی در میان نیروهای ارتش می داند.


متأسفانه در آن زمان این طرز تفکر فقط منحصر به ترکان نبود که تنها آنها را مورد ملامت قرار داد، بلکه در سائر سرزمین های اسلامی علمای دیگرهم بر همین خیالات و فلسفه پردازی های واهی به سر می بردند؛ در نتیجه همین طرز دیدگاه ها بود که جهان اسلام را به عقب بر گرداند.
یکی ازادیبان مسلمان به نام"خالده" جمود فکری ترکان را در عصر انحطاط این گونه توصیف می کند: «تا زمانی که فکر اسلامی در دنیا رائج بود، علمای اسلام در مرکز خلافت(ترکیه) به بهترین وجه مسئولیت‌ های خود را انجام می ‌دادند. دو مدرسه سلیمانیه و سلطان محمد فاتح، به عنوان مراکز علوم و فنون رائج به حساب می‌ آمد. اما به محض این که غرب(اروپا) خود را از بند فلسفه یونانی آزاد نمود و علوم جدید(ساینس) را وضع کرد، علمای اسلام هیچ ‌گونه توجه و اعتنایی به روش و برنامه غرب جدید نکرده و با اعتقاد به این که علم فقط همان است که در قرن سیزدهم میلادی بود پرداختند و توجه به هرگونه علم دیگر خارج از آن را ممنوع قرار دادند؛ این طرز دید تا قرن نوزدهم میلادی بر نظام آموزشی آنان حاکم بود.»


پیامدهای شکست خلافت عثمانی
در مورد پیامدها و اثراتی که سقوط خلافت بر جهان اسلام گذاشت، دانشمندان مطالب زیادی نوشته اند؛ اما همان طور که درصفحات ابتدائی این بحث گفته شد، اکثر مؤرخین به این باورند که تمام اوضاع فاسد و ناهنجاری‌ هائی که امروز درمیان امت اسلامی مشاهده می ‌شود، بعد از سقوط خلافت عثمانی بر مسلمانان رونما گردید.
مفتی محمد تقی عثمانی رحمه الله، دراین مورد می گوید:«خلافت ترک ها به عنوان یک مرکز وحدت برای مسلمانان جهان شمرده می ‌شد که تا کنون مسلمانان به هیچ روشی نتوانسته اند این خلأ را جبران نمایند.»


علامه ابوالحسن ندوی رحمه الله، بعد از معرفی مختصرخلافت عثمانی و بیان علل سقوط آن چنین بیان می‌ کند:« در طی جنگ جهانی اول، اروپا توانست از اعراب به نفع خود استفاده و آنها را بر علیه ترکان عثمانی بشوراند که در نتیجه حس قوم گرایی در بین اعراب به وجود آمد. اعراب با این کار شان مدت زیادی مستعمره اروپا بودند که بعدها ادعای استقلال کرده و به شکل دولت ها و امارت های کوچک و بزرگ درآمدند و از خلافت عثمانی خود را جدا کردند. بعد از این که بین اعراب و ترک ها جدائی و تفرقه ایجاد شد، دیگر نه اعراب دارای چنان نیروی بودند که آنها را از آفات زمان حفاظت نماید و نه ترکان توانست آن هیبت و عظمت گذشته خود را حفظ کنند. لذا یهودیان از این فرصت استفاده کرده و دولت اسرائیل را درقلب سرزمین های اسلامی تشکیل دادند و برای اولین بار قدس شریف را در تصرف خود درآوردند. این درحالی بود که امت عرب هم هیچ ‌گونه توان مقابله و دفاع در مقابل نقشه ‌های یهود را نداشته و ندارد. به طورخلاصه می‌ توان گفت که سقوط خلافت عثمانی یکی از بزرگ ترین عوامل پیروزی صلیبی ها درسطح جهان شد و تا امروز جای خالی آن دربین امت اسلامی احساس می‌ شود.»


بنابراین، ما هر مسلمان را در راه برپا کردن خلافت به حیث یگانه راه برای تبدیل شدن سرزمین های اسلامی به دار اسلام فرا می خوانیم و در برابر آن به هیچ قدرت و نیروی معامله نخواهیم کرد. چنانچه رسول الله صلی علیه وسلم می فرماید:«والله لو وضعوا الشمس فی یمینی و القمر فی یساری علی أن أترک هذا الآمر حتی یظهره الله او أهلک فیه ما ترکته.» 
«قسم به الله سبحانه وتعالی اگر آفتاب را در دست راستم و مهتاب را در دست چپم گذارند تا من این کار(دعوت به اسلام) را ترک کنم، البته آن را ترک نخواهم کرد، تا آن که الله غالب اش گرداند و یا در راه آن من جان سپارم.»


به امید مبارزه آتشین امت اسلامی برای احیای مجدد خلافت و آن قدرت عظیم از دست رفته اسلام؛ زیرا غرب، به ویژه اروپائیان در زمان حیات خلافت با شنیدن نام آن می لرزیدند، اما امروز ما مسلمانان در نبود آن بر عکس از کفار می هراسیم، پس چرا این گونه باشد؟ سوال که هر مسلمان را برای کار کردن به آن وا می دارد.



About the author

safatullah-bahier

Safatullah Student

Subscribe 0
160