از فراق دوری اش

Posted on at



آزادی ای دور رفته ی که ندیدی به عقب


نالیدم در فراق ات نیاسودیم بی تو


بی تو خوار گشتم و فقیر ره ات


اما ندیدی که در انتظارت خون گریستم


آه در رسیدن به تو هر روز مرده ام


بی تو نبالیدم باز؛ بر چرخ دوران


بی تو ز دست رفت همه هستی و آبرو


ز دست دادن ات نبود سهل زانکه


سیلاب خون بود و عزا در این شهر


هر کوچه که بود حیطه ی سرور


گشته بود به سان ویرانه ی حزن


هر آن جوانی غرق شباب و حسن


در دوری ات بود سالخورده ی غمگین


تو رفتی شد همه کار دگرگون اینکه


نگشتی باز با صد قیام و انقلاب


رفتی با خود بردی همه آبروی من


نه سوخت دل تو بر حال این چنین من


آب کرد مرا استعمار که بودم خنجر پولاد


ملت ام گشت آواره و محتاج هر زبون


خزانه ام شد به هر دست خوار و زار


زمین ام شد به سان میدان کربلا


خاکم هم شد درگیر معامله


شدم این چنان بی تو ای آزادی


کاش آیی و برگردد آن شان من


در یابم آن همه غرور و آبرو



About the author

anooshbarakzai

his name is Anoosh barakzai he is 23 years old. he was born in nimrooz Province. he Graduate from school in 2010 he is working in film annex.

Subscribe 0
160