برگ ریزان گیسوانت
زیر پاهای عابران
خش خش صدای هیولایی پیر
که از سیگار های ممتد
ارزوهایش چرک کرده اند
گلویش را هر روز صبح
با اب نمک صاف می کند
قرقره کردن هم
دلتنگی اش را
بالا نمی اورد
کز کرده
در ته زندگی ات
بغضی در حال ترکیدن
شاید وقتی دیگر
شاید وقتی دیگر
که عشق برود سیگار بخرد
پشت پیشخوان مغازه ها
برکه ای تازه به دنیا امده باشد
قورباغه ای از ته دل
صبح بخیر بگوید
شاید وقتی دیگر
برای کودک بهانه گیرت
ادامس با طعم خنده بخری
البوم فوتبالیست هایت تکمیل شود
به هوا بپری
شاید وقتی دیگر
درد بیاید
دست تو را بگیرد
به اب بزنی
فرو روی در برکه ات
نیلوفری از تو بماند و بس
زندگی صفر درجه
کاوه ایریک
