شعر

Posted on at


برگ ریزان گیسوانت 
زیر پاهای عابران 
خش خش صدای هیولایی پیر 
که از سیگار های ممتد 
ارزوهایش چرک کرده اند 

گلویش را هر روز صبح 
با اب نمک صاف می کند 
قرقره کردن هم 
دلتنگی اش را 
بالا نمی اورد 

کز کرده 
در ته زندگی ات 
بغضی در حال ترکیدن 
شاید وقتی دیگر 
شاید وقتی دیگر 
که عشق برود سیگار بخرد 
پشت پیشخوان مغازه ها 
برکه ای تازه به دنیا امده باشد 
قورباغه ای از ته دل 
صبح بخیر بگوید 

شاید وقتی دیگر 
برای کودک بهانه گیرت 
ادامس با طعم خنده بخری 
البوم فوتبالیست هایت تکمیل شود 
به هوا بپری 

شاید وقتی دیگر 
درد بیاید 
دست تو را بگیرد 
به اب بزنی 
فرو روی در برکه ات 
نیلوفری از تو بماند و بس 

زندگی صفر درجه 
کاوه ایریک


About the author

mohammadhasani

Kaveh Ayreek
Filmmaker and theater director living in Kabul

Subscribe 0
160