شعر
Posted on at
برگ ریزان گیسوانت
زیر پاهای عابران
خش خش صدای هیولایی پیر
که از سیگار های ممتد
ارزوهایش چرک کرده اند
گلویش را هر روز صبح
با اب نمک صاف می کند
قرقره کردن هم
دلتنگی اش را
بالا نمی اورد
کز کرده
در ته زندگی ات
بغضی در حال ترکیدن
شاید وقتی دیگر
شاید وقتی دیگر
که عشق برود سیگار بخرد
پشت پیشخوان مغازه ها
برکه ای تازه به دنیا امده باشد
قورباغه ای از ته دل
صبح بخیر بگوید
شاید وقتی دیگر
برای کودک بهانه گیرت
ادامس با طعم خنده بخری
البوم فوتبالیست هایت تکمیل شود
به هوا بپری
شاید وقتی دیگر
درد بیاید
دست تو را بگیرد
به اب بزنی
فرو روی در برکه ات
نیلوفری از تو بماند و بس
زندگی صفر درجه
کاوه ایریک