لبریز
خودت را می ریزی در ته استکانی با لبی ترک برداشته انتظار را می کشی لبریز……
خودت را می ریزی در ته استکانی با لبی ترک برداشته انتظار را می کشی لبریز……
برگ ریزان گیسوانت زیر پاهای عابران خش خش صدای هیولایی پیر که از……
پارک های زیادی در شهر هرات وجود دارند که اکثریت شان سال های خیلی ……
باز این مکاتب آغاز شد...ا دوباره این خاطرات تلخ مکتب در ذهنم مثل قطار در حرکت……
تلفن زنگ میخورد و صدای اشنایی به گوش میرسید ِ اما نمیدانم کی هست نامش را……
در ادامه رقابت های جنوب آسیا افغانستان توانست که قهرمان این رقابت……
رفته بودم به خواستگاری خسرم که بلند خانه نشسته بود نگاهی به قد و قواره ام……