طوفان و ریگ

Posted on at


  پنج ماه پیش من در نیمروز بودم و اول سال نو بود من و پسر کاکایم رفته بودیم تفریح یک جای به نام چیگنی یعنی تپه ریگی و ان جا از شهر 17 کیلو متر دور است و قت که ان جا رسیدیم  دو سه ساعت ان جا بودیم و بسیار یک روز خسته کن بود بر مه و وقت که از ان جا دوباره حرکت کردیم  موتر پیدا نشد و مجبور که پای پیاده حرکت کنیم و 7 کیلو متر پیاده امدیم بلاخره طوفان شروع به وزیدن کرد و ان جا غیر از ریگ دگه هیچ چیز دیده نمیشد و یک چند دقه که تیر شد یک موتر امد و پیش ما ایستاد و وقت که مه نزدیک موتر رفتم مره نمشناخت اما پسر کاکای مره میشناخت و او به خاطر او ایستاد شد اما داخل موتر 5 نفر دگه هم بود با وجود که جای نمیشدیم ده موتر باز  هم ما را جای دادن  و مه بسیار خوش شدم که در وطن ما ایتو مردم خیر خوا و خوب هم پیدا میشود

و نیمروز یک جای بسیار گرم و طوفانی است. و  اب و هوای گرم داره اما زمستان بسیار خوب و متدل داره و این جای که مه ایستاد هستم.

این نیمروز چیگینی است و او روز بسیار یک روز جالت بود بر مه .اما در نیمروز بهترین چیز که مره خوشم میایه او مردم ان جا است چرا که سر گپ خود ایستاد هستند. و مردم با وفا هستند.

اما بعض شان ایتو نیستند البته بعضی شان . خوب بلاخره در این مدت شش ما که ان جا بودم بسیار سر مه سخت تیر شد بسیار زیاد به او شوق و علاقه که مه رفتم در نیمروز و ایتو فکر که مه داشتم باید میشد اما بدبختانه نشد خوب خیر امید وار هستم که دوباره بر نگردم ان جا هیچ وقت نی    



About the author

anooshbarakzai

his name is Anoosh barakzai he is 23 years old. he was born in nimrooz Province. he Graduate from school in 2010 he is working in film annex.

Subscribe 0
160