جشن رنگ یا آنها به سراغ ما هم خواهند آمد!

Posted on at


سالهای اولی بود که به افغانستان برگشته بودیم و در یک روز جمعه پاییزی و یا زمستانی بود که به درمسال هندوها رفتیم. اینکه چطور وچرا به مراسمی که کمتر مسلمانان به آن راه داشتند دعوت شده بودیم خود حکایت دیگری ست. 


آن روز من آدمهایی را دیدم که بسیار از نظر ظاهری با افغانهایی که عموما می بینم فرق داشتند چه از نظر پوشش و چه از نظر قیافه.


مردهایی که سرشان را می پوشاندند و زنهایی که اجباری برای داشتن حجاب نداشتند. انروز جشن مذهبی شان بود در تنها درمسالی که اکنون تخریب شده و جایش را سرک باغ بالا گرفته است. نمی دانم ایا آن درمسال جای دیگری برپا شده است یا نه.مهمانی پر از رنگ و موسیقی و گل و بوی عود و در اخر غذایی که بدون گوشت پخته شده بود. و تعجب انها که چند مسلمان سر سفره شان نشسته اند و با آنها با دست غذا میخورند.


انجا با انارکلی هنریار که بعدها تنها نماینده هندوها در مجلس شورا شد آشنا شدم. دختر زیبایی که اراده کرده بود افغانستان جای بهتری برای او هم کیشانش باشد و تاریخ نشان داد که اینطور نبوده است. 


او درمورد تاریخ مردمش گفت و اینکه در تمام طول تاریخ مردم او کشته شده و به تاراج رفته اند به جرم کافر بودن و نجس بودن.  در تن صدایش نه شکایتی بود  و نه گله ای ... بیشتر شبیه بازگویی یک واقعه تاریخی خیلی دور بود. از روزهایی گفت  که هزاران دانش اموزهندو به مکتبهای مخصوص خودشان می رفتند و یکی .بهترین مناطق کابل -باغ بالا- محله شان بوده و تمام محله پر بوده از درمسالها و مکتب هایشان.


 اینکه در هر دوره ای محله شان کوچک تر و کوچک تر شده  و مردمش چه رنج ها که نکشیده اند وبسیاری شان که مجبور به ترک وطنشان شده اند و امید او که، اوضاع بهتر شود.


این روزها حرفشان سر هر زبانی ست. انهایی که آنها را جزو مردم افغانستان نمیدانند و انهایی که از رفتنشان مثل من غمگین و شرمگین اند.


هر چه عاقب ماجرا باشد من یاد این شعر مارتین لیمونرمی افتم:


" در آغازنازی‌ها سراغ کمونیستها را گرفتند تا با خود ببرند و سر به نیست کنند. من سکوت کردم و لام تا کام حرف نزدم چون کمونیست نبودم. بعد (از کمونیستها)"د در نخ اتحادیه‌های کارگری رفتند اما چون در شمار آنان نیز، نبودم سکوت کردم. یهودی‌ها را که هدف گرفتند بازهم واکنشی نشان ندادم چون یهودی نبودم. تا اینکه سر وقت خودم آمدند...وقتی خودم را دستگیر کردند... دیگر کسی نبود تا صدایی به اعتراض برآرد."


 



About the author

MasumaIbrahimi

معصومه ابراهیمی مدیر خانه فرهنگ افغانستان است و در کابل زندگی میکند.

Masuma Ibrahimi is Director of Afghanistan Cultural House. She is living in Kabul.

Subscribe 0
160