رازخوشبختی

Posted on at


تمام انسانها همواره درپی رسیدن به خوشبختی اندودر هرحال وهرطوری شده میخواهند به آن برسند اما رازخوشبختی درچیست؟

افرادمختلف خوشبختی را به شیوه های مختلف تعریف میکنندبعضی هاخوشبختی رادرثروت زیادمیدانند ولی این درست نیست چون افراد زیادی هستند که ثروتمنداند ولی خوشبخت نیستندبعضی هاخوشبختی رادر آزاد زندگی کردن میدانندکه این هم درست نیست امایک داستان برگرفته ازیک کتاب مشهور خوشبختی را طور ذیل بیان میکند

تاجری یگانه فرزند خود رابخاطر فهمیدن

 

رازخوشبختی به نزدخردمندترین انسان عصرخودفرستاد پسرک جوان چهل روزرا حیران وسرگرداندرصحرا راه میرفتبلاخره به نزدیک قصری رسید که بر فراز کوه بلندی ساخته شده بود مرد دانایی که او بخاطر یافتنش آن همه مشکلات را تحمل کرده بوددر همان قصر زندگی میکرد وقتی وارد قصر شد دید در آنجنب وجوشزیادیوجود دارد پسرک جوان که توقع داشت بامردی روحانی رو برو شود از این وضعیت بسیار تعجب کردتجاران واردوخارج میشدندمردم درحال گوفت وگوبا یکدیگر بودند موسیقی دلنشینی به گوش میرسیدو روی میز انواعمختلفخوراکیهای خوشمزه که درآن حوالی وجود داشت چیده شده بود

مرد دانا درحال صحبت کردن با مردم بود

پسرک مجبور شدچندین ساعت صبر کند تانوبت او رسیدمرد دانا با توجه زیادبهسخنانپسرک که درحال توضیح دادن دلیل آمدنش بود گوش میدادوقتی حرفهایش تمام شد از او معذرت خواست وگفت که فعلا آنقدر وقت ندارد کهرازخوشبختیرابه او فاش کند واز اوخواست که فعلا در قصر گردش کند وچندساعت دیگر به نزد او بیاید وهمچنان از او خواهشی کردآن وقت یک قاشق کوچک به دست پسر جوان داد و دوقطره روغن درآن ریختوگفت درتمام وقتی که گردش میکنیاین قاشق را به همراه داشته باشومتوجه باشکه روغن های داخلش نریزدپسرکشروعکرد به گردش درقصر وبالا وپایین رفتن ازپله های آن اما یک لحظه هم چشمش را از قاشق برنمیداشت وقتی دوباره به نزد مرد دانا برگشت مرد دانا از او پرسیدآیافرش های قشنگ اطاق غذا خوری را دیدی؟ آیاباغ قشنگی را که باغبان ده سال عمر خود را صرف آراستنش کردهرادیدی؟ آیااسناد ومدارک ارزشمند مرا که روی پوست آهو نگاشته شده را دیدی؟

ادامه این داستان را در مقاله بعدی دنبال کنید



About the author

160