کابل ؛ وادی گرگ ها یا سرای دل ها ؟

Posted on at


کابل ومردم کابل برای کسی که درکابل نیست ولی گذرا به کابل می آید گفتنی زیاد دارد ولی آدم به قول دوستان آی تی "هنگ " می کند که ازکجا بگوید


با راننده ی یک عراده تکسی درمسیرکوتاه به صورت دربستی هم سفر و هم صحبت می شوم  . درمسیرراه سرصحبت بازمی شود و گب دوستانه سرمی گیرد چنانکه درمقصد وقتی می رسیم رفاقت خلق میگردد و ودرنتیجه شماره تلفن ام را میگیرد وازگرفتن کرایه سربازمی زند .


فردای آن روز،  صبح وقت زنگ میزند که , استاد شب مهمان من هستی.  ازمن انکاروازاو اصرار . درکمال ناشناسی ودرشهری که وقتی سیاستمداران وبارلمان آنرا می بینی "وادی گرگ ها " می توان نام نهاد ، چگونه مهمان غریبه ی شوم که ممکن هزارویک بلا سرآدم بیاورد ، ممکن سرازصبح نابدید شوی ,  ممکن توطئه ی درکار باشد وهزارتا ممکن دیگرودرعین حال ممکن بسیارعالی برگزارشود وشبی به یاد ماندنی داشته باشم 


روز اول صلای مهمانی اش را با بهانه وحیلی رد میکنم , اما شام آنروز باز زنگ میزند و برای شام روز بعد ازمن قول می گیرد . با هزارویک رقم گمان بد دیشب شام را مهمان وی بودیم . جای همه ی اهل دل دنیا خالی کاش می بودند ومی دیدند که چی سفره ی  رنگین ودل های با صفای داشتند . با زن وبچه های شیرین وخوش روی . نتیجه آنکه شامی به یاد ماندنی سبری گردید


چی فرخنده شبی بود وچی مبارک سحری



About the author

mosafeer

ازاهالي شهرغزني مي باشم .
ودرديار هرات سكونت دارم . چند سالي است كه دغدغه ي ذهني ام را درقالب داستان وطنزمي نويسم .

Subscribe 0
160