دنیای آرزوها

Posted on at


دنیا را با زیبایی های آن دوست دارم . دنیایی که آرزوهایم در آن نهفته دنیایی که همه چیزم در آن است کاش می توانستم سرم را روی شانه های بگزارم که واقیعت دنیا را درک کرده می توانست


اگر خورشید هم در سرزمین تو طلوع کند قلب و روی تو پاک است


عشق ماجرایی من وتوست و تو که نیستی اما فکر می کنم که نزدیکم هستی هال که نیستی اجازه می دهم به خود که دوستت دارم


حال که نیستی می خواهم تمام عمر خود را با تو شریک کنم



کمکم کن در تو عشقی را بجویم که در تو مانده است کمکم کن در تو عشقی را بجویم که در تو زنده است و در تو روحی را پیدا بکنم که در توشناور است


دلم می خواست که کبوتر باشم و پرواز بکنم و توله بنوازم و صدایم را همه مردم دنیا بشنود .زیاد دوست دارم که همه مردم افغانستان قرصک بزند قرصک پنجشیر و زنان رباعی بخواند و تو نزدیکتر باشی گیسوان مجنون بوی مشک را می داد. می خواهم زیر باران این موسیقی غمگین باشم . تمام تنم پر از حرف هایی است که دوست دارم به تو بگویم


انگاری چیزی به قلبم رخت درد وحشی روی قلبم چنگ می زد وقتی تنها باشی وقتی بریده باشی وقتی شکسته باشی پس چرا به زندگی ادامه می دهی


همه چیزم را به تو بخشیدم تازه احساس کردم که غریب نیستی انگاری که پاره ای از تنم بودی  آسمان نیلی سرزمینم بودی تو می خواستی دستت را به دستم بدهی


وقتی که به تو رسیدم دلم می خواست زمین دهن باز کند و من و تو را با همه روز هایی که با هم بودیم ببلعد


لبخندی تو نشانی از درد بود


فاطمه فرح



About the author

samira_noori

she is lade which lives in Kabul and love her Afghanistan

Subscribe 0
160