فیلمنامه پرمیلا - قسمت دوم

Posted on at


صحنه: 18          محل: خانه صنم           مکان : داخلی         زمان:شب


خشوء محمود: به کجایم شما  مادر صنم به لحن خوش برخوردی به تاریکی پاپا میکند و از خانه بیرون میشود و بعد از روبوسی و خوش آمد گفتن آن ها را به خانه دعوت میکند باداخل شدن به خانه چشم خشوء محمود به صنم می افتد و میگوید


خشوء محمود:  ایشته زود به خواب شده آمینه هم از بس که روزها شوخی میکند بازی میکنه شبها مانده میشه او هم زود به خواب میشود


مادرصنم میخندد


صحنه:19            محل: خانه صنم            مکان: داخلی         زمان: شب


مادرصنم بعد از چند دقیقه صحبت این ترس ولرزه که به صورتش معلوم میشود که درمورد مجلس صحبت نکنند از جا بلند میشود پرده را پس میکنه و دوتا ترموز را به دست تکان میدهد که آیا چای دارد یا ندارد یک را میبیند که چای دارد


چندتا پیاله همراه قندونی که داخل آن کمی دشلمه های زرد بود برداشت و به وسط میگذارد و میگوید


مادرصنم: باشه که چای هم بخوریم   خشوء محمود که به قسم تحقیر آمیزی ابروی خود را بالا میکند و میگوید


خشوء محمود: ما به خاطر کارخیر آمدیم اگر که شما رضایت بدیم


مادرصنم که به فکر مجلس پسر خود است میگوید   مادرصنم:  بخیر باشه انشاالله


و بعد خسور محمود روی به خانم خود میکند و میگوید  خسورمحمود:  ...... آدم را به هیچ کاری نمیگذاری


پدر و مادر صنم بطرف همدیگر نگاهی میکنند   خسور محمود: ما به خاطر مجلس محمود و نرگس آمدیم شما هرچه زود تر بخیر مارا از گپ مردم خلاص کنید  پدرمحمود که پیراهن خود را روی زانوهای خود هموار میکند و پتویی خود را بالای پاهای خود می اندازد و با جدیت می گوید  پدرمحمود: اگر ماهم برای فعلاً توانی دادن این پیشکش هنگفت را میداشتیم وقت عروسی کرده بودیم ماهم میفهم که گپ مردم تحمل آن خیلی سخت است ماهم به مثل شما گپ میشنویم اما چکارکنیم تحمل میکنیم


مادرصنم: شما که از حال و روز ما خبر دارید اگر ما داشته باشیم دل ما هم میخواهد که عروسی خود را بیاوریم این سروضح خانه مارا شما را به خدا نگاه کنید


صحنه: 20            محل: خانه صنم          مکان: داخلی       زمان: شب


خشوء محمود روی خود را به ناز به اطراف خانه میچرخاند چندتا برده کهنه و شعلیده آویزان است کلکین های که بجای شیشه لیلون دارند و به نا.... های دورنگ سه روز نگاهی میکند و میگوید


خشوء محمود:  ما میچوم چکارشد نفهمیدیم فقد بگویی از سروضح شما خبر نداشتیم که دخترخود را به بلا انداختیم


صحنه: 21        محل: خانه صنم          مکان: داخلی            زمان: شب


مادرمحمود نگاهی به ساعت روی دیوال میندازد و میبیند که  9:40 دقیقه است و میگوید


خشوء محمود: ماهم بریم دیگه زحمت را کم کنیم شما را هم خواب گرفته


مادرصنم: چه زحمتی ما چکارکردیم خیر ببینم که بیا مادیم که صحبت ماهم تیرشد


صحنه:22            محل: خانه صنم           مکان: داخلی         زمان: شب


خشوء محمود از جابلند میشود چادرسیاه خود را به سرخو میکنه تابه دروازه مادر و پدر و خود محمود آنها را همراه چراغ تیلی همراهی کردند


صحنه:23            محل: خانه صنم             مکان: داخلی           زمان:روز


صدای دروازه را مادر صنم میشنود صدای خود را بالا میکنه و میگوید به صنم


مادرصنم: صنم برو در را باز کن   صنم خوب   صنم در سرا را باز میکند که مادر آمینه و آمینه است


صحنه: 24             محل: خانه صنم                 مکان: خارجی           زمان: روز


تاخانه مادر آمینه را همراهی میکند و به مادر خود میگوید  صنم: من میروم که همراه آمینه به کوچه بازی کنم


مادرصنم: برو  درسرا را کش میکند و همراه آمینه و چند تا دخترهای دیگر شروع به جوزبازی میکنه


مادرصنم: بخیر باشه انشاالله آفتاب از کدام طرف بیرون شده   مادرآمینه: ای بابا این گپ ها چیه که شما میزنیم به شما کمی کارداشتم  مادرصنم به او نگاهی میکند و میگویدمادرصنم: چی کار کاش از دست ما به شما کاری ساخته باشد


صحنه: 25            محل: خانه صنم      مکان: داخلی                زمان: روز


بعد از آوردن چای مادرآمینه به قسم سربسته ای و هوشیاری فراوان میگوید


مادرآمینه: بچه گک مه چه تداوی که اورا نکردم  ازمه سخن مادرآمینه: داکتر ها امیدی میدهند اگرحالی مریض دوایی نمیداشته مه هم صاحب عروسی شده میتوانستم   مادرصنم: خدا چیزی به نصیب آدم کرده باشه آدم چکارکرده میتواند  مادر آمینه یک قورت چای مینوشدو میگوید


مادرامینه: بدخترمه شما به غیر از یک مجلس دیگر مجلس نگرفتی حتی تا به حالی نصف از پیشکش ما را هم نداریم مه امروز نه آمدم درمورد مجلس ها نرگس و محمود گپ بزنم بیا مادم اگر تو خواهر رضایت بدی صنم را به اکبر خواستگاری کنم


مادرصنم به پشت دست خود میزند و میگوید  مادرصنم: بابیلا شما را به خدا این گپ را صنم نشنود ای گپ ها چیه که شما میزیند آخه بچه شما مریض دوایی دارد مردم ...... میگویند خواهر ای .... نمیشه


مادرآمینه بازهای خود را مینوشد و میگوید  مادرآمینه: چیری نمیشه خواهر بازبچه مرا چکارشده مشکل شما مریض اوست ما که گفتیم همین حالی عروسی میکنیم تا دوسال بعد که عروسی محمود و نرگس را هم که کردیم بخیر هم ما به تداوی اکبر ادامه میدهیم صنم تا او وقت چندساله میشه ؟ 13 ساله میشه نه نگاه کن دخترمه نرگس تاهروقتی که باشد به خانه من هیچ مشکلی نیست پلاک که بالای چشم سنگینی ندارد مه به خاطر خود شما میگوم


مادر صنم دست خود را به زیر چنق خود میگیرد و به فکر میشود


مادرآمینه: داخل دستمال چندتا نان روغن همراه کمی انار و بهمی داخل سرا بشوده مه هم به شما بیاوردم دهن خود را شیرین کنیم . امشب گپ و گفته های خود را بزنید باز به مه یک خبری بدیم


مادر صنم: میچوم به خدا نمیفهمم


مادرآمینه: میچوم نداره دیگه تو گپ های خودرابزن امشب میشه میشه بخیر دختر تو از خانه مه آسوده از و ازمه خشوء بهتری پیدا نمیکنه


صحنه: 26             محل: خانه صنم          مکان: داخلی            زمان: روز


مادر آمینه از جا بلند میشود چادر خود را به سر خود می اندازد تا به پای دهلیز مادرصنم اورا همراهی میکنه مادر آمینه از او میخواهد


مادرآمینه: شما را به خدا به رد مه نیایم


صحنه: 27           محل: خانه صنم             مکان: داخلی          زمان: روز


نزدیکی های شام است هواکم کم رنگ خود را تغییر میدهد مادر صنم کنار کلکین نشسته و ...... های را کد صنم داخل روسری خود راکنار جوی همراهه دخترا چینده بود پاک میکند صنم با چراغ تیلی که به دست دارد داخل خانه میشود همراه دستمالی شسته او را پاک میکند و بعد چراغ را روشن میکنه و میگذارد به وسطح خانه یک نعنایی را به دهن خود میکنه و به مادر خود میگوید


صنم: مادر نعناع ها خلاص شود  مادر: نه مادر کمی دیگه بمانده     صنم: مادر چری امروز هیچی نبافتیم


مادر بببافتیم تو نبودی مادر   صنم به چه فکرم مادر کاملاً هوش و فکر شما به طرف دیگه ای است


مادر: به هیچی به فکر مجلس محمود هستم    


صحنه:29            محل: خانه صنم      مکان: داخلی                      زمان: شب


شب سکوت و آرامش همه جا را گرفته است به جز از صدای سوسک هیچ صدای به گوش نمیرسد که ای سکوت را مادرصنم میشکناند و میگوید


مادرصنم: امروز مادر آمینه آمده بود    محمود همان قسم که مه از کشیده است صحبت مادر خود قطع میکند و میگوید  محمود: باز درمورد مجلس گپ میزد  مادرصنم: نخیر مادر تو تگذار که مه بگویم   مادر صنم سخن خود را به دهن خود تکه تکه بیرون میکند و میگوید  مادرصنم:  او درمورد خواستگاری صنم به اکبر میگفت امروز


صحنه:30          محل: خانه صنم                مکان: داخلی                    زمان: شب


پدرصنم همان قسمی که دراز کشیده است راست مینشند و به بستری که پشت سرش اس تکیه میکند و میگوید


پدرصنم یعنی چی تو دیوانه شدی  مادرصنم چری همی گپ را به او بگفتم لیکن او گپ  های گفت که مرا قانع کرد  صنم نه نه نه او دیوانه یعنی چی مه قبول ندارم شما دیوانه شدیم  صنم از خانه بیرون میشود دوچشم خود را به هم میفشارد اماتلاش برای خود داری بی فایده است دوچشمه میل آسا گونه هایش را بارانی میکند به سر تخت ………….. می نشیند دوزانویی خود را به آغوش میگیرد به همان بلابی که بروی گونه هایش جریان داشت ..... میکند و چشم خود رتا به نقطه نا ..... درآسمان میندازد میگوید  صنم خدایا پدرم راضی نشود من راضی نیستم آن دیوانه تا من مانند فرق زمین با آسمان است  همان قسم که نشسته است سخنان مادر خود را از کلکین میشنود که سبا گوید   مادرصنم یک یک پیشکش میدم ..... دو طرف خودی عروسی محمود و نرگس عروس صنم را هم میکنیم  پدرصنم گپ مادر صنم را که میشنود سکوت را اختیار میکند محمود هم سروپا به گوش مادر خود است و مادر صنم میگوید


مادرصنم: شما اجازه بدیم که فرداشب به خواستگاری بیایم باز شما هم گپ های بگوی اوناهم میگویند مطمئینم یک راهی پیدا خواهد شد


صحنه:31          محل: خانه صنم               مکان: خارجی                زمان: روز


مادرصنم از سرتنور به مادر آمینه از بابت خواستگاری دل جمعی میدهد اینبار مادر آمینه به قسم خاصی به خواستگاری می آید صنم آنقدر میگوید که راضی میشود که به دیدن خواهد آمینه ، مادرآمینه، زن کاکای آمینه برود


تعمیم میگوید که دوشب بعد مردها دواهم جمع شوند و فیصله ای مجلس را بکنند


صحنه:32          محل: خانه صنم            مکان: داخلی            زمان: روز


بعد از رفتن مادرآمینه صنم با همان دوچشم گریان نزد مادر می آید و شروع به عذر میکند و میگوید


صنم:  چی میشود مادرمن این مجلس را قبول ندارم یک کمی به فکر آینده ای من هم باشید به خاطر برادر می آینده مرا خراب نکنید


مادر صنم دستی بروی او میزد و کوشش پاک کردن اشک او میکند و میگوید


مادرصنم تقدیر رفته دختر از دست من کاری ساخته نیست با زاورا پدرومادر او ......میکنند.


صحنه: 33             محل: خانه صنم             مکان: داخلی          زمان: روز


صنم را جدیت فراوان از جا بلند میشود و فریاد میزند و میگوید


صنم چرا من قربانی این را باید باشم چرا؟ واز خانه بیرون میشود و مادر او چیزی به خواب او میگوید


صحنه: 34                  محل: خانه صنم                 مکان: داخلی          زمان: شب


شب شنبه میشود پدرآمینه همرای کاکای او به خانه صنم می آید و هم دور چراغ ...... که در وسط خانه است جمع میشود و بعد از خوردن چای میگویند


پدرصنم اگر پسر شما بعد از تداوی خوب نشود آن وقت من چکارکنم


پدرآمینه خوب میشود مشکل او آنقدر جدی نیست


پدرآمینه پیشکش محمود و نرگس یک یک را شما بدانید پس به شما میدهیم و چهارلک هم هیچی  جهیز دوطرف باشد


صحنه: 35            محل: خانه صنم                مکان: داخلی               زمان: شب


صنم از پشت برده دروازه خانه سخن های آنها را میشنود و میگوید باخود


صنم که گوی من کدام حیوان هستم همین قسم در این خانه معامله ای پول وجود دارد خدایا تو کمکم کن


برای خواندن ادامه فیلمنامه لطفا اینجا کلیک نمایید.



About the author

160