مرگ عشق

Posted on at


می خوام یه قصه ای بگم که اولش پر از غمه


آخرش خـــوب مـــیدونم مثله همیشــه ماتمــــه


می خوام دوباره جون بدم من به همه خاطره ها


غرق نگاه تو بشم غرق همه اشاره ها


قصه ی من رو هر کی بشنوه گریش میگیره


دلم داره از این همه صبرو صبوری میمیره


تو رفتی از کناره من خزون شدش بهاره من


تو رفتی از رفتن تو غصه شده نثاره من


جنون تو ثانیه هام تو رو ازم گرفت خدا


ازش دارم کلی گله کرده ما رو از هم جدا


صدام نمیدونم میاد تا در خونت تو بهشت


تقدیر بی تو بودن و همین خدا برام نوشت


اسیر اون نگاهتم همیشه بی قرارتم


همیشه از دست خدا تو حالت شکایتم


تو دست من تو پر زدی تو آسمونا سر زدی


رنگ همیشه قصه رو ، رو دله در به در زدی


عزیز نازنینه من همیشه بهترینه من


بعد تو اشک آه شد نماز وذکر و دینه من


فاصله شد بین نگام تا اون نگاه عاشقت


کاشکی بودم تو این دو روز من پیاده لایقت


منٍ شکسته ، هردمم با یاد تو جون میگیرم


از انتظارت هر دفعه رنگ زمستون میگیرم


همیشه انتظاره تو ،هک شده تویه قلبه من


حداقل یه شب بیا تو یه خواب یه سر به من بزن


هر لحظه تویه پادگان فکر تو ام عزیزه دل


تو این محیط غم زده یه کشتی ام میونه گل


قبله ی من خاک توهه ، ذکر تو رو لبه منه


مگه میشه که قلب من از عشق تو دل بکنه؟


یه روز میام کناره تو یه روز اگه خدا بگه


یه تخت واسم کنار بذار به دژبانا ندا بده


فرشته ها رو میکشم اگه بهت یه تو بگن


اگه به جایه من تو رو به آدمایه نو بدن



About the author

fardina-rasoly

فردینا رسولی یکی ازشاگردان صنف نهم لیسه محجوبه هروی متولدسال 1999

Subscribe 0
160