زنده گی یک بوم نقاشی است که در آن از پاک کن خبری نیست!
دنیا حرکت بر بستر خور و خواب و خشم وشهوت است و زنده گی ,نگریستن در چشم کودک یتیمی است که از پس پرده شوق به انسان می نگرد !
زنده گی را به تمامی زنده گی کن
در دنیا زنده گی کن بی آنکه جزیی از آن باشی.
همچون نیلوفری باش در آب,
زنده گی در آب,بدون تماس با آب!
زنده گی به موسیقی نزدیک تر است تا به ریا ضیات.
ریا ضیات وابسته به ذهن اند
و زنده گی در ضربان قلبت ابراز وجود می کند!
سپس ادامه می دهد;
زنده گی سخت ساده است!
خطر کن !
وارد بازی شو !
چه چیز از دست می دهی؟
با دستهای تهی آمده ایم,
وبا دستهای تهی خواهیم رفت.
نه,چیزی نیست که از دست بدهیم,
فرصتی بسیار کوتاه به ما داده اند,
تا سر زنده باشیم ,
تا ترانه یی زیبا بخوانیم ,و فرصت به پایان خواهد رسید .
آری , این گونه است که هر لحظه غنیمتی است !
سپس در پایان زنده گی می سراید :
مرگ تنها برای کسانی زیباست که , زیبا زتده گی کرده اند !
از زنده گی نهراسیده اند !
شهامت زنده گی کردن را داشته اند ! کسانیکه عشق ورزیده اند , دست افشانده اند , و زنده گی را جشن گرفته اند !
پس ;
هر لحظه را به گونه ای زنده گی کن , که گویی واپسین لحظه است .
و کسی چه میداند ؟
شاید آخرین لحظه باشد !
گرچه زنده گی با درد و غم همراه است , اما مسیر از شادمانی های بسیار نیز خالی نیست .
به یاد داشته باش ! که در پایان , همین فراز و فرود هاست که یکدیگر را توازن می بخشند . بگذار اشک هایت جاری شوند , بگذار گل لبخند بر لبانت بشکفند . اما تسلیم ..... هرگز ..... هرگز
زنده گی بشر دارای امکان آموزشی است . بشر میتواند در پیچ و خم زنده گی رنج ببرد
بشکند , بیفتد , برخیزد , شادی کند , و سر انجام جقیقت یا ذات (خدا) را دریابد!
به یاد داشته باشیم !
زنده گی مکتب است , برخی از درس ها را باید بر آسمان نوشت تا همه آن را بشنوند و بفهمند!
زنده گی شستن یک پشقاب است.
فرخنده عالمیار