عشق چیست؟

Posted on at


 


اگر واژه عشق را با قیچی معنا قطع کنیم میشود: ع«علاقه» ش«شدید» ق«قلبی


».


حسیست که از خود قلب نشآت میگیرد و رفته رفته تمام فکر و ذهن و عقل و تمام وجود را در بر میگیرد.شخص عاشق حاضر است بخاطر رسیدن به معشوقش از خواب،خوراک و هر چیزش بگذرد.


و در جدا بودن از او آرام و قرار ندارد.


معشوق میتواندهر چیزی از قبیل انسان،مکان،شی و از همه مهمتر خود خداوند باشد. که اگر عشق از نوع  عشق به انسان باشد در دختران و پسران متفاوت است چون دختر ها از راه گوش عاشق میشوند و پسر ها از راه چشم


.


عشق سخت است.در تقدیر شخص عاشق تحمل درد و رنج زیاد نوشته شده است.او بخاطر به دست آوردن رضایت معشوقش دست به هر کاری میزند و حاضر است هر اشتباه او را ببخشد و هر ناز او را بکشد


.


وقتی کسی عاشق شود،تربیت میشود چون در عشق است که انسان صبر کردن را می آموزد و بخشش را.


عشق زیباست.دنیای شخص عاشق با یک شخص عادی فرق می کند و همه چیز را با نگاه متفاوت می بیند.با عشق هر لحظه لذت بخش است حتی زمان انتطار و فراق.


حالا چرا انسان اینقدر اسیر یک انسان میشود؟


انسان در اساس کنجکاو است،ذهن انسان یک ذهن کنجکاو است و همیشه دنبال چیز های مجهول است و


خداوند یک ترفند خیلی عجیب دارد،خدا در تمام ادیان مجهول است و به همین سبب جالب است.


هیچ کس نمی تواند خدا را قسمی که است توصیف کند،هیچ دین و فرقه ای نتوانسته این را ادعا کند.


اما جلوه هایش را حس کرده می توانیم لذا ما اسیر جلوه میشویم و انسانی را که جلوه های خدا در او وجود دارد را به جای معشوق اصلی اشتباه میگیریم وگر نه عشق حقیقی همان عشق به ذات او تعالی است و در غیر او هر عشقی مجازیست.


دختر و پسر را 3 سال بعد از ازدواج شان بپرسید که حالا نظرتان چیست؟


پسر بعد از گذشت چند سال از ازدواجش با خود می گوید: دو سال،زیر باران،در بین لای و گل،نامه عاشقانه،بد بختی،دنبال اقوام دویدن،موافقت این و آن را گرفتن، این همه به خاطر این بود؟


بلی براستی همین قسم است چون معشوق حقیقی بجز خدا نیست و عشق بجز او پایدار نیست.


نه اینکه او بی ارزش باشد،اما نه اینقدر هم که انسان خودش را به آب و آتش بزند.اگر یک اپسیلون از این احساس را صرف خدای خود بکند کجا را برایش نمی داد!!!


اما عشق مجازی را نیز نمی توانیم دست کم بگیریم چون پلی برای رسیدن به عشق حقیقیست.


چنانچه از داستان مجنون همه ما باخبریم ابتدا عاشق دختر کاکایش لیلی می شود و در عشق او به کمال میرسد اما بعد از مدت مدیدی در فراق و رنج با اینکه وصال لیلی برایش میسر بود اما باز هم همان بیابان رفتن را ترجیع داد و از لیلی  گذشت چون آنچه در مسیر وصال است جالب است نه خود نقطه وصل.


فرق دوست داشتن و عشق: در دوست داشتن دو یار به هم خیره میشوند و در عشق دو یار با هم خیره میشوند.


خلاصه اینکه عاشق کسیست که چشمان کسی را دوست بدارد بدون اینکه رنگ آنرا بداند




About the author

160