قربانیان شیطان سیاه

Posted on at


در اخبار شبانگاهی تلویزیون ملی هرات در نیمه دوم ماه جدی سال ۱۳۹۲ ____ نمایش و گذارش وحشتناک و درد آوری را تماشا کردم، که در مورد آخرین سرنوشت هموطنان, برادران ,نوجوانان معتاد و یا بیماران معتاد شهر باستانی ما بود گوشه ای از نمایش تصاویر از جنازه های قربانی شده معتادان در اثر سرمایی شدید شب گذشته بود این صحنه ها آنقدر متاثر کننده و وحشتبار بود که تحمل دیدن قربانیان اهریمن سیاه را تحمل کرده نتوانستم روح و تنم را درد و ترس فرا گرفت سعی کردم بیشتر به آن صحنه ها نگاه نکنم از تاثر چشمانم را بستم و در عالم رویا دیدم روح یکی از قربانی ها بر سر کالبد بی جان اش ظاهر شد و از نامرادی ها و زنده گی تباه شده اش سخن ها و درد دل ها کرد و که گوشه یی آنرا از آن به دوستان  خواننده و هموطنان با احساس ام تقدیم می کنم.



تصاویر مرا و چند نگون بخت دیگر را از تلویزیون ها , سایت ها خبری و شبکه های انترنتی تماشا کردید آن جسم بیجان و پاهای سیاه پاره پاره   و دود آلود و آن سرو صورت و دست های خونبار گرفته پا های سیاه شده از من است مربوط به کسی است که شیطان نفس و هوس ها او را در منجلاب نشه و مستی مکیده اعتیاد سفید انداختد و اهریمن سیاه روح انسانی ام را از من به غارت برد و وجدان روحی ام تن مرا گذاشت به اهریمن و همیشه در سایه ام مرا تعقیب می کرد تا در لحظاتی مرا از چنگ و دندان اهریمن نجات و رها سازد اعتیاد آنقدر در تن و جانم جای گرفت که همه صفات انسانی ام را دزدید و به غارت برد و مرا به حیوان و مخلوق دست آموز و سگ شکاری به زنجیر و قلاده اعتیاد و تباهی ببست.



و روح اهوراموزداهی وجدانم را از وجودم بیرون راند٬ اما اهریمن سیاه در همه حال مراقب و موظبم بود تا شکارش از چنگالهای خون آلودش رها نشود. در حال نشه مرا به دنیا خیالات و سراب ها به پرواز درمی آورد. و در نبود مواد با تیر و تبر زهر آلود ملامت و پشیمانی مجازاتم میکرد. و به حالت اغما و بی هوشی می انداخت. انسان ها و جامعه هم مرا ترک کرده بودند و فراموشم کرده بودند٫ دارایی خانواده و زحمات چندین ساله ام را در مهاجرت وسر زمین خودم در قدم های سیاه مافیا و قاچاقبران تباه و فدا کردم. آن همه سعی و تلاش و جان نساری برای کی بود٬ برای رب النوع شیطان سفید. بدبختانه مثل من دها هزار از زن و مرد هموطنم در چنگال سیاه اعتیاد زندگی پر از درد و محنت را سپری میکنند.



تلاش های مایوسانه ام در رها شدن از جال عنکبوتی اعتیاد نتیجه نداد اعتیاد٫ اراده٫ استقامت٫ پایداری و حمت را از من به یغما برد٫ تمام تلاشم در شکستن زنجیر های پیچیده بر تن و روحم مذبوحانه و بی فایده بود. اکنون نه روی دارم به درگاه الهی نه میتوانم به آغوش خانواده و جامعه برگردم٬ خداوند از من بیزار و جامعه انسانی از من متنفر است.


حتا جنازه بی روحم را نه خاک میپزیرد و نه مردم٫ خداوند به من نعمات سلامتی و عقل داده بود٫ طبیعت نعمات و برگات خداوندی را به من هدیه داده بود. اما من چی کردم انسان بودنم را به حیوانیت و موجود بی ارزش تبدیل کردم.  و به جای سپاس و شکران از ایزد متعال و طبیعت با مکس ها و سوسک های آشغال دانی ها و موش های خرابه و ویرانه ها همراز و همدم شدم. از همه هستی بریدم نوکر و سر سپرده هوس و احساس شیطان سیاه شدم دیگر نه آغوش گرم مادر نه آغوش پر مهر پدر نه تبسم شیرین فرزند نه گرمای دست برادر و نه محبت و فداگاری همسر و خواهر در زندگی ام وجود نداشت. همه درها بر رویم بسته شده است حال تماشا میکنید جنازه و زندگی تباه شده ام را در پای قربانگاهی اهریمن سیاه٬



عزیزان وابسته به من بر مو های آشفته و پریشان بر صورت خون آلود بر چشمان بی فروغم دست نکشید اشکی نریزید٬ جنازه ام را بسوزانید و خاکسترش را در باطلاق کندیده یی اعتیاد بریزید.



 سپاس گذارم از سرما و یخبندان که با گرفتن روح شیطانی از وجودم تیر خلاص را بر فرقم کوبید٬ و روح انسانیم چون کبوتر آزاد از قفس سینه متعفن مافیایی به طرف روشنایی خورشید به پرواز در آمد٬ و تن بی روحم را در قربان گاه معبد اهریمنان سر برید٬ تا با چنگالهای تیز و خون آلود شان آنرا تکه پاره کنند و بخورند.


نفرین بر اعتیاد و اعتیاد گران



160