دوران کودکی شیرین ترین دوران زنده گی است که انسان مانند گلی است؛ پاک، معصوم و معطر با پر توء الهی، که دغدغه وهراس هیچ چیزی را ندارد.فقط در آغوش گرم مادر خواب های ناز میبیند وتسکین دهنده تمام درد ها یش ما در است.
با الفاظ وکردارشیرین وکودکا نه خود به دل همه چنگ می زند.حوادث وواقعات دهربراو هیچ گزندی ندارد واوتنها درفکر وتکاپوی بازی های کودکانه خود است وبس.می افتدوبر میخیزد و براه خود ادامه می دهد و در وجودش از خستگی اثری نیست.
دوران کودکی اگر چه پرازفرازونشیب است اما سراسرخوشحا لی وشادمانی است که هیچ غم واندوهدر ان جای نداردوبا آمدن اندک درد واشکی،فرشتگان حامی که همانا پدر ومادرند خود را سپری ساخته تا از گرداب غم واندوه دورمان کنند.
اری! دوران کودکی دورانی است که دیگر هرگز باز نمیگردد وتنها یادوخاطرات آن دوراندرذهن مانهمچون تصویری مکدر نقش می بندد وبیشتر ازما پدر و مادرمان آنرا با خود حمل می کنند.
دراین دوران انسان دارای قلبی مهربان وعاری ازهرگونه عداوت وکینه است واز هرنوع گناهان پاک ومبرا میباشد.
اماافسوس وهزارافسوس که این دوران هم مانند گلبرگی است که با وزیدن بادخزانی پژمرده شده وبر زمین می افتد.زمانی،انسان بخود می آید که می بیند دیگر بزرگ شدهوبهار کودکی وی هم گذشته است.
دوران کودکی ام:
مانند پرنده ای بودم که تمام وقت را درباغ و صحرا با بالهای ظریفم بر فراز زندگی پرواز میکردم.پدرم دهقان بود وما ششخواهربودیم وبرادر نداشتیم من دخترپنجم خانواده هستم وهمیشه با پدرم کمک میکردم وازاین بسیار خوش
حال بودم اما زمانه آن پرو بال را از من گرفت ومرا اسیر قفس ساختاما این را همیشه تصور می کردم و باخود تعمق می کردم واحساس می کردم که این همه گذران است.
حال بسیارخوشحالم ازاینکه درآن زمان مشتاقانه به کاروکمک با پدرم می پرداختم. اما حال که مالک تمام آن زیبایی ها را شناختم،شیفته اش شدم و سر تعظیم بر درگاهش فرود اوردم.حال حامی ام اوست،یاری رسانم اوست ودر هیچ یک از لحظاتم از یادش غافل نمی شوم.
برای خواند مطالب قبلی فلم انکس من میتوانید پیوند زیر را دنبال نماید: