فراموش شدم

Posted on at



چگونه در باورم بگنجانم که از ذهن همه پاک شدم و کسی بمن توجهی ندارد ، چگونه باورم خواهد شد که اکنون تنها تر از خود تنهایی ام ، چگونه این بازی های سرنوشت را قبول کنم در حالی که یکی هم به خواست من انجام نمیشود ، چگونه زندگی کنم در حالیکه زندگی با من وفایی ندارد ، چگونه یار و همراه کسی خواهم شد در حالیکه کسی دوست ندارد یار و همراه من شود ، چگونه میتوانم لبخند بزنم در حالیکه عمریست خنده نیز مرا فراموش کرده است


 




آری من یک دختر تنها هستم ، یک دختر بی کس و غمگین ، دختری که فقط نفس میکشد و نمیداند زنده است یا مرده ، عمریست تن و لب خشکیدهء من آب مهر و عاطفه ندیده ، اشک هایی را که در تنهایی خودم سالهاست میریزم دیگر چشمانم را نیز خسته کرده است ، دستانم بوی بیکسی و تنهایی گرفته است عمریست دستی را نیافته است که خالیگاه آنرا پر کند ، سرم دیگر عادت کرده به تنهایی چون شانه ای هرگز نیافته است تا به او تکیه کند ، قلبم شکسته و نا توان فریاد میزند و هیچ وقت کسی پیدا نشد صدایش را بشنود


 


 


چرا من چنین زندگی یی دارم ؟  روزی من هم برای خود دنیای زیبایی ساخته بودم ؛ مثل همه خوش و زیبا زندگی میکردم ، اما آنهایی که یک عمر لاف محبت و وفاداری و دوستی را میزدند شکستم دادند ، همه رفتند و داغ تنهایی و فراموشی را بر پیشانی ام حک نمودند ، آنهایی که روزی لاف میزدند و برایم هزاران قصهء رنگین میگفتند که همیشه در کنارت خواهیم بود و تنهایت نخواهیم گذاشت ، آنهایی که میگفتند مثل کوه پشتت خواهیم بود اما امروز چرا یکی پیدایش نیست ، آنها بهترین ها بودند برای من ، اما اکنون سالها میگذرد کسی یادی از من نمیکند و من درمانده و نا توان و با یک دنیا حسرت و نا امیدی افتاده ام . لعنت به چنین دنیایی که هیچ وفایی  ندارد ، بیهوده بدنبال عشق نباشید


 


نویسنده : جواد دورانی


برای رفتن به بلاگ قبلی روی لینک کلیک کنید


http://www.filmannex.com/blogs/199859/199859



About the author

jawad-dorani

Hello, I am Jawad Dorani , An English Teacher and member of SHRO

Subscribe 0
160