ای مادر هر چند در کتاب های دانش لغت گشتم کلمه ای پیدا ننمودم که بتواند نامت را خطاب کند. بجز از کلمه (مادر)مادر گوهریست که جهان را بر دستان زیبایش می چر خاند .وراستی ها را برذهن های مان آشکار می سازد. من همان کودک بی بال وپری بودم ,که سر بر سینه ای مادر می نهادم وباز همان قسم خواب بر چشمان من آمده به خواب عمیق میرفتم .ومادر دست بر موهایم کشیده لالایی برایم می خواند
.امروز من کلان شد م ولی هنوز هم بر پای خود به درستی ایستاده شده نمی توانم. ونیاز به مهر وعاطفه مادری دارم. ومی خواهم هزان حقی را که مادر بر سرم دارد یکی از آنها را بر آورده کنم .شاید که فردا روزی بر سد ونتوانم حقی را که بر سرم داری اداکنم .مادر اگر پیش از تو بمیرم شادمان خواهد بودم .وبه آن دنیا در جنت خوش می باشم .وهمیشه به در گاه الله بی نیاز دعا می کنم که پیش از تو بمیرم.
تا شوم خورسند در آن دنیا امروز می تر سم که مبدا یک بار بدون آنکه بتوانم یکی از هزاران حق را که برسرم داری ادا کنم. تورا از دست بد هم ای مادر هیچ گاهی نمی خواهم که ترا از دست بدهم .واگر روزی برسد که خداوند(ج) تورا از من بگیرد بخاطر از دست دادن تو همیشه
لباس سیاه خواهم پوشید؛