خرگوشیکه توله نواخت

Posted on at


روزگاری یک خرگوش زنده گی میکرد که نواختن توله را فرا میگرفت . وی برای آموختن موسیقی نزد استاد "راکون"که یک نوع پستاندار شاگردی میکرد



حیوانات جنگل وقتی اورا می دیدند به او میگفتند " ما همواره جست و خیز می زنیم ، بازی و ساعت تیری میکنیم . در هوای آزاد چشم پوتکان می کنیم . اما تو بی چاره همیشه مشق و تمرین میکنی . سختیها و مشکلات را قبول مینما ئی که نواختن توله را بیاموزی


ای خرگوش نادان توله را به زمین بگذار و از این کار مشکل صرف نظر کن و بیا با ما در میان جنگل....


خرگوش جواب میداد:. من هرگز از توله نوازی دست کشیده نمیتوانم. خوشدارم که به مشق و تمرین خودرا ادامه دهم تا روزی یک توله نواز خوب باشم و در محافل شادی شما اشتراک نمایم و برایتان فلوت بنوازم.


حیوانات جنگل برای او گفتند : چه کسانی به شنیدن موسیقی تو نیاز مندی دارند . بدون شما هم در جنگل موسیقی و آهنگ های زیادی به گوش میرسد . بقه ها ، دارشکن ها ، ملخها ، زنبور های عسل همه به آواز خوش و شادی آفرین شان ، موسیقی می نوازند و آهنگ های مختلف را نثار جنگل مینمایند . هیچ کس نخواهد بود که به توله کوچک تو گوش بدهد" خرگوش گفت : من نواختن یک غزل را توسط توله فراگرفته ام آیا میخواهید برایتان بنوازم؟ یکی از میان حیوانات جنگل کواب داد گفت : نخیر ما حالا چشم پتکان میکنیم هنگامی که خرگوش جهت فرا گرفتن درس موسیقی نزد


استاد خود میرفت در چشمانش آثار اندوه فراوان دیده میشد وقتی نزد استاد خود "راکون" رسید از وی پرسید : در برابر حرفها و سخن های کم و زیاد حیوانات جنگل چه باید کرد ؟


استاد برایش گفت : مایوس مشو بدروس خویش ادامه بده و بیش از پیش تمرین کن و زحمت بکش من یقین کامل دارم


که براه گرفتن موسیقی برای شما یک چیز خیلی لازمی است و روزی شما حتماً به این حقیقت پی خواهید برد .


شما بعد از چندی یک موسیقی نواز واقعی بار خواهید آمد.


و مردم به آهنگ های شما از دل و جان گوش فراه خواهند داد ، و موسیقی شما بلای شنونده اثر عمیقی خواهد گذاشت


و کسانی که امروز شما را از آموختن موسیقی مانع می شوند فردا به شما تحسین خواهند گفت . موسوم تابستان سپری


گردیده است و حیوانات جنگل هیچ احساس نکردند و متوجه نشدند که برگ های اشجار جنگل آهسته آهسته زرد و زعفرانی شده می رود عقب شب روز فراه میرسد و آفتاب با نور زنده گی بخش خویش همه جا به شمول جنگل را


روشن و گرم می سازد . نسیم بهار ، زمزمه یی جوی بار ، آواز خوش مرغان ، طراوت و تازه گی همه و همه ، مجدداً


به جنگل باز می گردد : ساکنین جنگل وقتی ، آواز فلوت خرگوش را شنیدند همه به سوی او آمدند و سخت تحت تاثیر آن قرار گرفتند . همه موجودات جنگل بار دیگر از خواب عمیق بیدار شدند و آفتاب جهانتاب مجدداً به درخشیدن پرداخت


بوی معطر گلها و علف های جنگل در فظا پیچیده و گلهای رنگارنگ جنگل را زینت وصف ناپذیری بخشیده .


حیوانات جنگل به اسرار موسیقی پی برده و به آهنگ های فلوت گوش فرا دادند . و به زحمت های خرگوش تحسین گفتند



About the author

SebqatAkbari88

I am Sebghatullah and I am from Afghanistan i live in herat city

Subscribe 0
160