مادر

Posted on at


زندگی ادامه دارد !


همه این روزها سرشون گرمه به خودشون من در اوج تنهایی هایم  اشک می ریزم  حتی یکی پیدا نمی شود گونه هایم را بادست های مهر آمیزش پاک کند اشک ها  صورتم را شسته اند چرا انقدر تنهایم‌؟


شاید اگر عروسکی شنوا داشتم مرحمی به قلب خسته ام بود .شاید اگر کسی پیدا می شد که تنها بشنود وسکوت اختیار کند وبعد از اتمام سخنم با سکوتش دنیایم را ترک کند ومن زنده گی ام را از نو بگیرم واوغم هایم را نوانش کند. آخ که چقدر دنیا سخت گیر است .حال به جایی رسیدم که تنها کنار ساحل زنده گی قدم می زنم  وفقط رد پای خودم است بر می گردم وتنها جای دو رد پاست که کیلو متر ها راه را پیموده ومقصدی برای رسیدن ندارد گاه با خدایم با صدای قلبم گفتگو می کنم ،من می گویم وقلبم از جانب او پاسخ می دهد .


به مکانی رسیدم رو به در یا کردم وبا خود گفتم خدایا چرا توتنهایم گذاشتی گفت :تو به پشت سر نگاه کن دیدم جای دو رد پاست گفتم: خوب رد پایم است .گفت :وقتی خوشحالی در اوج خوشحالیت تنهایت گذاشتم ،ووقتی غم گینی فرشته ای را فرستادم تا تورا بر دوش حمل کند اکنون آن رد پای فرشته است .این جا بود که تمام تنم را سکوت فرا گرفت وپاسخی برای گفتن نداشتم پس بردوش فرشته به راهم ادامه دادم .


 


آری گاهی من بر دوش زنده گی وگواهی زنده گی دشواری هایش رابر دوشم حمل می کرد ،تا به تنهای رسیدم در تاریکی وجودم نوری را دیدم وقتی به طرف نور حرکت کردم نور با تمام سرعت ترکم می کردومن به دنباش می دویدم تا خواستم دستم را به اوبر سانم ناگهان صدایی مهر آمیز گوش هایم را نوازش داد وقتی چشم باز کردم خود رادر آغوش او دیدم در حالی که من برشانه هایش سرنهادم واو ساعت ها بی تکیه به جای ثابت بود حتی نفس هم نمی کشید تا که من از رویای خیسم بیرون آیم چه کسیاین چنین دوستم خواهد داشت ؟چه کسی بعداز او نوازشم میکند کی دیگر وجود سردم را در آغوشش


گرم نگه می دارد ؟کی گرسنه گی هایم را سیر می کند ؟کی تشنه گی هایم را سیر آب می کند ؟کی تنمرا می پوشاند کی مرا در گهواره محبتش پرورش میدهد .کی با دعا هایش گناه هایم را می خرد .


آری چنین فرشته ای را دیگر در کجا ی دنیا یم پیدا کنم ای کاش قبل از این که اودستم را رها کند من دستش را رها کنم .غم دوری او برای من سخت است .این ها همه لطف او تعالی است که اورا قبل از من آفرید وامیدوارم این پول را من زود تر از مادرم پی نمایم .


این سر مشق زنده گی ام است هر وقت تنها شدی این فرشته مرحم درد های توست قدرش را بدان.



About the author

160