بی رحمی وبی شفقتی

Posted on at


بی رحمی وبی شفقتی


دنیا چقدر بی رحم است .چرا این چنین زمانه نامرد شده یا شاید هم این دنیا نیست آدم ها دنیا را بی رحم تلقی می نمایند چرا دوست یاد دوست را بجا نمی آورد چرا ثروتمند ها یاد مسکینی را نمی کند .می دانید چرا چون خوشحالی چشمانشان را کورنموده وحتی صدای گریه کودکانی را نمی شنوند که از گرسنگی ،سردی ،برهنگی خون بر گونه ها می ریزند چرا یادی از کسانی نمی آوریم که فقر دامن گیر شان است شاید لحظه ای دست دراز میکنند دستشان را بگیرد از این مرداب بیرون آیند .شاید اگر قلم وکاغذی برای نوشتن داشته باشند درد هایشان کاغذ را به گفتن وقلم را به گریه وادار نماید .



این چه غروریست که زمانه آن را نقاشی نموده که جوانی کفش هایش را به دستان کوچک کودکی دهد تا با دست های پر آبله اش آن را تمیز کند در حالی که کفش های پاره بر پا های کوچش دارد .چرا ثروتمندی هزاران نعمت خدایی را بیهوده به حدر می دهد وقتی همسایه اش نانی برای خوردن ندارد شاید تکه ای نان اشک های خون آلود کودکانش را خشک نماید .



ای زمانه گله دارم گله از توچرا گناهانی را به تن خریداری که جرمش حبس ابد در سلول انفرادی تاریکی است .شاید اگر زبانی برای سخن گفتن داشتی فغان سر می دادی چرا اینک ساکت در گوشه ای نشسته ای آیا حرفی برای دفاع نداری این جا محکمه حقیقت است قاضی آن خدا شاکی آن تو مجرم آن ما هستیم .آری من حرف های دارم به نفع تو ،هر چه او حکم کند قبول دارم توبگو تا او حکم کند چرا سکوت کردی شاید این من نه این ما هستیم که گناه کاریم این محکمه یک شاکی داره یک قاضی ودنیای مجرم دارد پس خدا یکی یکی داره مجا زاتمون می کنه ما همه رهگذر این کا روان هستیم بیا تا رسیدن به مقصد در چشمه آب حیات گنا ه هانمان را  تا حدی بشوریم .


گویند اندک اندک جمع شود بانگهی در یا شودبیاید لحظه لحظه ترازوی اعمال را سنگین کنیم شاید همین تکه نان خشک خریدار گناهی بس بزرگ باشد .گر در این دنیا راحتی ها خریدار سختی هاست آن دنیا سختی ها خریدار راحتی هاست .گر این ور پل را به راحتی پیمودی آن ور پل بعد از این گرد وغبار را با سختی طی خواهی نمود .



چرا جای بی رحمی را درقلب مان به رحم نمی دهیم جای بی شفقتی را به شفقت جای راحتی را به سختی وجای.......... نمیدهیم .


بیاید قبل از این که مازمانه را به جلو ببریم او ما را به یاد گذشته بیندازد.



About the author

160