داستان سرطان شدن یک دختر بعد از ازدواج

Posted on at


روزی دختری که تقریبا 20 ساله بود , در کتابخانه شهری خود نشسته بود و مشغول به مطالعه کردن کتاب های کورد علاقه  اش بود ..... دخترک خیلی علاقه به خواندن و نوشتن داشت  هر روز به مدت 2 ساعت در کتابخانه  رفته و مشغول  مطالعه کردن  میشد

نام این دختر مهریه بود ...  مهریه تک و تنها در یک محله که رفت و آمد کم بود  زنده گی میکرد , فامیلش در اثر آتش سوزی این دار فانی را ودا کردند . مهریه 12 ساله بود که شاید از دست دادن فامیلش بود بعد از آن حادثه تک و تنها ماند , مهریه هیچ وقت تنبلی نمیکرد خودش را زحمت میداد و با زحمت کشی زیاد و تحمل کردن رنج زیاد توانست خود را به مکتبی از مکاتب شهر شامل سازد با همکاری زن مهربانی که همسایه اش بود ..... مهریه در مدت بسیار کمی توانست سواد را در یابد و بسوی علم رود

روزی مهریه در کتابخانه نشسته بود و مشغول خواندن سروده های از سعدی شیرازی بود  , اندکی گذشت که پسری آمد اون پسر تقریبا 24 سال سن داشت در میزی که مهریه نشسته بود نشست ..... هنگامیکه پسر در حال نشستن بود  مهریه یک نگاه به اون پسر انداخت  اما سرش را پس پایین انداخته و مصروف مطالعه شد اما ..... پسرک که مرید نام داشت غرق مهریه شده بود مرید روی کاغذ سفیدی برای مهریه  * سلام  * نوشت و نمبر مبایلش را به پشت کاغذ نوشت , مهریه چون ازین پسر خوشش آماده بود شماره اش را قبول کرد  بعد از مدتی که از دوستی مرید و مهریه گذشت .. مرید برای مهریه پیشنهاد ازدواج کرد

با پیشنهاد کردن مرید , مهریه حیرت زده شده بود و خلاصه پیشنهاد مرید را قبول کرد هر دو با هم ازدواج کردند

 

بعد از مدتی صاحب طفلکی شدند  ..... سالها گذشت از ازدواج شان و طفلک شان 8 ساله شده بود , یک روز مهریه همراه طفلش در خانه تنها بودند و یک دفعه یی مهریه از حال رفت خلاصه مرید خبر شد و اورا به شفاخانه رساند .. هنگامیکه نتایج را داکتر داد , به مهریه گفت سرطان داری  :( و این مریضی کدام اعلاجی ندارد ... مدت ها گذشت و موی و ابرو های مهریه کم شده کم شده رفت

....و خلاصه  روزی رسید که مهریه  جان به حق سپرد و طفل 8 ساله اش در کنار پدر  تنها  ماند و هر دو  زنده گی خود را با خاطرات مهریه پیش بردند و در فراغش سوختند .

(DR فردینا عالمیار )



About the author

fardinaalemyar

She is Fardina Alemyar, a student in eleventh class in Mahjuba Herawi High School.She was born in 1996 in Herat city Afghanistan. she live in Ferdowsi street .She is studying DEl (Diploma in English Language) in HTC. She is a favorite of Volleyball, reading books and writing.and she is a…

Subscribe 0
160