زنی را...
زنی را می شناسم من
که شوق بال و پر دارد
ولی از بس که پر شور است
دو صد بیم از سفر دارد
زنی خو کرده با زنجیر
زنی مانوس با زندان
تمام سهم او اینست
نگاه سرد زندانبان
زنی شرمنده از کودک
کنار سفره ی خالی
که ای طفلم بخواب امشب
بخواب آری
و من تکرار خواهم کرد
سرود سرد لالایی
روز محو خشونت علیه زنان بار دیگر فرا رسید. روزی که میتواند آغاز فصلی دیگر از زیستن زن افغان در کنار مرد افغان باشد. فصلی که باید از سوی همه ما به رسمیت شناخته شود و زیستنی که باید با حفظ کرامت و احترام به حقوق اساسی زنان همراه باشد.
بیاییم هر کدام مان، چه زن هستیم و چه مرد، با الهام از روز مبارزه با خشونت علیه زنان، و بر مبنای اصل احترام به حق انسانی همه انسانها، اصلاح را از خود آغاز کنیم و طوری عمل کنیم که هر گامی که بر میدارم در راستای تکامل جامعه و اعتلای حقوق اساسی زنان کشورمان باشد. تا باشد تنها سهم زن افغان از زندگی اش، نگاه سرد زندانبان نباشد...
نویسنده : اسراء امید