دوباره صبح خواهد شد

و آفتاب طلایی دوباره طلوع خواهد کرد

آری دوباره

دوباره یعنی آغاز

آغازی تازه با نتیجه ای تکراری از تلخی ها ولبخند های تلخ واجباری

دوباره من ،دوباره کشورم ،دوباره زن

دوباره ترس از تکرار امروز ودیروز ودیروز ها

ترس از تکرار شندین محکوم های بدون جرم ،به نام زن

ترس از تکراز شنیدن محکوم شدن به جرم زن بودن

محکوم شدن به بد به جرم اینکه پدرش کسی را کشته

محکوم شدن به عوض به جرم اینکه برادر هوای زنی دیگر را دارد

محکوم شدن به باخته شدن در غماری که  نه در بازیش سهیم بوده نه در بردش ،فقط مهره باخت است

محکوم شدن به خود سوزی به جرم معتاد بودن شوهر

محکوم شدن به سنگ سار به جرم هوس رانی کسی دیگر

ومحکوم شدن به هزاران جرم نکرده دیگر

ترس از شنیدن تبدیل شدن یک انسان به مال به ابزار به وسیله ای برای خرید و فروش

وترس از شنیدن تکرار دوباره تمام دیروز ها که هر روز تکرار می شوند

ای خدای من !

کاش می شد صبح نشود

صبح همان تکرار دیروز است ومن از این تکرار می ترسم