من ودنیا

Posted on at


من ودنیا!!!
به من گفتن ازدنیاچه آموختی؟گفتم!ازدنیابی وفایی,ازپدرومادرفرق بین پسرودختر,ازمردم بی ارزشی,ازفرزندان بی احترامی وازشوهرظلم وستم.آخرمن چه گناهی کردم؟چراکسی به من هیچ توجعی نمی کند؟چون من یک زن هستم .اززمانی که من تولد شدم همه مرابه دیده نفرت انگیزمیبینند وبا من  دارند.وبه من هیچ ارزشی قایل نیستند.ومرالت وکوب مینمایند.



درفامیل مارفتن دختربه مکتب راعیب میدانستندواجازه نمی دادند که من به مکتب بروم ودرس بیاموزم. ولی باوجودعلاقه زیادی که داشتم موقعیکه برادرم درس های خودرامیخواند من یواشکی درپشت درخانه اومینشستم وبه درس های اوگوش میدادم .ووقتی که برادرم ازخانه بیرون میشد من برای پاک کردن خانه اومیرفتم وباعجله کتاب های اورابرداشته ومطالعه میکردم.وبه همین قسم حالامن میتوانم هم بنویسم وهم بخوانم


.
یگانه آرزوی من ازخداوندبزرگ این بود که روزی شودکه زن ها بتوانندارزش وجایگاه خودرادرجامعه بدست بیاورند.روزی همسایه ما که یک شخص روشن فکربودودرمکتب استادبودبه خانه ما آمدودرمورد حقوق زن درجامعه صحبت های زیادی نمودخانواده من باشنیدن حرف های اوزیادزیرتاثیررفتندوازاینکه اجازه نمیدادند که من به مکتب بروم پشیمان بودند.وازآن روزبه بعد به من اجازه رفتن به مکتب رادادند. وارزشی راکه من آرزویش راداشتم به دست آوردم و همه بامن مهربان شدند



.
همین قسم که من توانستم ارزش وجایگاه خاصی دربین فامیل وجامعه بدست آوردم روزی شودکه تمام کسانیکه دراین وضیعت زنده گی میکنند به این آرزوبرسندودیگرهیچ کس به زن بی احترامی نکنند.وبه اوارزش وجایگاه خاصی بدهند


.



About the author

parmila-rahimi

سلام,پرمیلا رحیمی هستم در سال 1374 در شهر هرات متولد شدم هم اکنون متعلم صنف 12 مکتب محجوبه هروی هستم

Subscribe 0
160