من میخوابم طالبان در خیابانها به زور کلاشینکوف قران میخوانن قلت میزنم روی رختواب عقربی که نیشش را در من فرو میبرد دختری سر میز صبحانه تیکه های من را با ولع میخورد من تمام بدنم درد میکند از خواب بلند میشوم به خیابان میزنم سر چهار راه پل سرخ دختری لبخند میزند دست در دست نامزدش من سیگار میخواهم و شرابی تلخ تا حالا زنی تیکه های بدنت را خورده است؟