دست بردار
از این همه تقلا
ارام بگیر
تا لبخند ها بیل های خاکشان را
به نوبت بریزند
من در این ایستگاه متروک
منتظر مسافری بودم
که خیلی وقت است
زوزه کشان از تونل ها گذشته است
حالا
کنار ساحلی افتاب میگیرد
سینه هایش رسیده اند
یادم هست
کال بود
نورس
حالا با مرد بو بولوند دیگر
محصول سالهای سرد کابل را قسمت میکند
من
کال میچیدم
هنوز دهانم بوی خون میدهد
گس
مثل شراب سفیدی که در مسکو
به سلامتی هم نوشیدیم
من در رود ولگا غرق شدم
یادم می اید
سیم تلگرافی که قطع شد
تو سیاه پوشیده بودی
من عزادار چهلمت بودم
زندگی صفر درجه
کاوه ایریک